انگیزه را به جرات میتوان یکی از عوامل اساسی رسیدن و مهمتر از آن باقیماندن در مسیر موفقیت نامید. انگیزه درست به مانند بنزین سوپر برای یک اتومبیل کار میکند. در این مقاله میخواهم برایتان بگویم منبع انگیزه افراد موفق جهان از کجاست و ما چگونه میتوانیم با درس گرفتن از آنها برای خود انگیزه ایجاد کنیم.
—***—
در ابتدا باید بدانیم ما بسیاری کارها را در واقع با هدف کسب انگیزه انجام میدهیم بدون این که شاید دقیقا متوجه این موضوع باشیم:
- در همایشها و کارگاههای مرتبط با موفقیت شرکت کرده و میکنیم با وجود این که بسیاری از مطالبی که در این همایشها میشنویم برایمان آشناست و به عبارتی آنها را بلدیم.
- کتابهای مختلفی درباره موفقیت میخریم و میخوانیم.
- در بسیاری از موارد، بعد از خواندن یک کتاب جدید یا شرکت در یک همایش خوب یا گوش دادن به یک محصول صوتی حسوحال بهتری پیدا میکنیم و چهبسا ممکن است حتی تغییرات ارزشمندی در کسبوکار و زندگیمان رخ میدهد.
تمام اینها یک دلیل بسیار مهم و خارقالعاده دارد و آن هم کسب انگیزه است!
انگیزه مثل بنزین سوپر است!
اگر مسیر زندگی و کسبوکار را به مانند یک مسابقه اتومبیلرانی در نظر بگیریم، امروزه بسیاری از مردم و کسبوکارها حرکتشان فقط در حد ماشینهایی با بنزین معمولی و کمکیفیت و یا بدتر از آن شاید به علت قرارگرفتن در سرازیری است! با ادامه این روند بسیاری از افراد به زودی از حرکت باز خواهند ایستاد یا در خوشبینانهترین حالت از بقیه عقب میمانند.
هرچند برای ماشین مولفههای دیگری مثل قطعات فنی و لاستیکها هم مهم هستند، ولی به فرض این که همه آنها درست کار کنند، اگر ما بنزین با کیفیتی درون باک اتومبیل خود نریزیم، هیچگاه نخواهیم توانست از حداکثر قدرت و ظرفیت آن استفاده کنیم! فقط زمانی که شما به اتومبیل خود بنزین سوپر میزنید، ماشینتان قابلیت حرکت با تمام قوا و حداکثر سرعت را دارد!
این بنزین سوپر در مسیر زندگی ما انگیزه است که حرکت ما با تمام قوا را ممکن میکند. اما به نظر من سه عامل مهم میتوان برای انگیزه برشمرد:
- انگیزه برای دوری از سختی و یا ذلت
- انگیزه برای دستیابی به لذت و یا خوشبختی
- انگیزه برای رسیدن به معنای زندگی
در ادامه بیایید ببینیم اثر این سه عامل مهم ایجاد انگیزه در زندگی افراد موفق جهان چه بوده است.
آنتونی هاپکینز
آنتونی هاپکینز، یکی از بزرگترین هنرپیشههای امروز دنیا و افراد موفق جهان، که موفق به کسب جایزه اسکار برای ایفای نقش هانیبال لکتر در فیلم سکوت برهها شده، در مورد گذشته خودش اینطور نقل کرده است:
«در کودکی دچار مشکل خوانشپریشی بودم و معلمان مدرسه از من قطع امید کرده بودند! بدتر این که در خانوادهام دو پسرعموی بسیار باهوش و زرنگ داشتم که همیشه مورد توجه همگان بوده و افراد خانوادهام همواره من را با آن دو مقایسه میکردند! همین عوامل باعث شدند من در سنین نوجوانی تمام تلاش خود را به کار بسته و سالها بعد به قدری شهرت و اعتبار کسب کردم که امروزه تمام دنیا من را شناخته و احترامی خارقالعاده برایم قائلاند. فقط برای من و نه برای پسرعموهایم!».
چه بسا این مقایسهها و تحقیرها باعث ایجاد انگیزهای خارقالعاده برای پیشرفت آنتونی هاپکینز شدهاند.
ادیسون
شاید کمتر کسی باشد که نام ادیسون را نشنیده باشد. اما من هم تا چندسال قبل فقط یک داستان از ادیسون میدانستم و آن این بود که مادرش مریض بود و او برای پزشکی که به خانه آنها آمده بود چند آینه مقابل هم قرار داده تا نور شمع چند برابر شود!! ما هم در خانه مثل این خل و چلها آینهها را جلوی هم میگذاشتیم تا ببینیم که این موضوع تا چه حد اجرایی است. واقعیتش این که من هیچ وقت متوجه تغییر خاصی در نور نشدم! شما را نمیدانم. این تنها داستانی بود که ما از ادیسون میدانستیم. واقعا آفرین به دوران مدرسه با این همه آموزشهای کاربردی!
اما داستان واقعی ادیسون چیز دیگری بود: توماس آلوا ادیسون، دانشآموز دبستانی بسیار معمولی بود که بنا به نظر مدیر مدرسهاش یک پسر کودن بوده و به همین دلیل وی را از مدرسه اخراج کردند!
سالها بعد و برای این که به همگان ثابت کند، کودن نیست در ایستگاه راهآهن مشغول به روزنامهفروشی شد. پس از مدتی و در ضمن اینکه خودش کودک بود، کودکان دیگری را استخدام کرد تا به کار فروش روزنامه برای او بپردازند.
کمی بعد دستگاه تلگراف چاپی را اختراع کرد و حق اختراع آن را به بهای 4 هزار دلار به راه آهن آمریکا فروخت. پس از آن نیز اولین گرامافون و سپس میکروفن و در مجموع بیش از 2500 اختراع در دنیا به ثبت رسانید که معروفترین آن لامپ رشتهای است! همچنین شرکت قدرتمند جنرال الکتریک نیز از او به یادگار مانده است!
بیشک تحقیرهایی که در دوران کودکی به ادیسون شده بود تا حدود زیادی باعث ایجاد انگیزه پیشرفت او شدند. البته نقل است که مادر باهوش و قدرتمند ادیسون نیز در راهنمایی و آموزش او نقش بسیار مهمی داشته است. پس مطمئنا انگیزه به تنهایی باعث پیشرفت او و هیچ شخص دیگری نشده اما محرکی قدرتمند بوده است!
همانند ادیسون، بسیاری از افراد مشهور جهان شامل دانشمندان، کارآفرینان وثروتمندان معروف در کودکی یا نوجوانی شرایط زندگی مطلوبی نداشتهاند و با انگیزه قدرتمند دوری از فقر و نداری، توانستند به موفقیتهای بسیار بزرگی دست یابند!
حسین رضا زاده
بسیاری از قهرمانان المپیک، بدون دانستن ذرهای از تئوریهای کلاسیک موفقیت و تنها با پیبردن به قدرت جادویی انگیزه و البته تلاش و پشتکاری وصفناپذیر، نائل به کسب این موفقیتها شدهاند.
آنها لذت زایدالوصفی را که از ایستادن روی سکوی قهرمانی المپیک به دست خواهند آورد و همچنین لذت لمس مدال طلای قهرمانی بر گردن خود و حتی نواخته شدن سرود ملی کشورشان را در تصورات خود بارها و بارها تکرار کرده و به همین روشها میتوانند به موفقیتهای شایانی در این زمینه دست یابند.
در خاطرات حسین رضازاده، نقل است: «زمانی که در مسابقات المپیک آتن و در کشور یونان قهرمان دنیا شدم و دومین مدال طلای المپیکی خود را بهدست آوردم، از یونانیها میشنیدم که میگفتند: ما تا قبل از تو فکر میکردیم هرکول قویترین مرد دنیاست، اما حالا فکر میکنیم تو هرکول واقعی هستی!»
اما نکته جالب دیگری هم در خاطرات حسین رضازاده وجود دارد و آن این که: «بار اول و در المپیک سیدنی، من با انگیزه دستیابی به لذت قهرمانی، موفق به کسب مدال طلا شدم. اما بار دوم و در المپیک آتن، تا قبل از رفتن من به روی تشک، تیم ایران هیچ مدال طلایی دریافت نکرده بود و من انگیزه عجیبی داشتم تا خدای ناکرده این مدال را از دست ندهم!»
پس میبینیم که برای رضازاده هم عامل دستیابی به لذت و یا خوشبختی و هم عامل دوری از ذلت و سختی باعث موفقیت شده است. آنتونی رابینز اسطوره موفقیت شخصی سخنی دارد که گفته هر عملی که انسان در زندگی انجام میدهد، ناشی از دو عامل انگیزشی بسیار ساده ولی مهم است:
- انگیزه دوری از سختی و ذلت!
- انگیزه رسیدن به خوشبختی و لذت!
اما در کنار این دو عامل اثر معنا را هم نباید نادیده گرفت. به نظر بسیاری از بزرگان موفقیت و همچنین بیشتر مذاهب دنیا، هدف از آفرینش انسان بسی بزرگتر از لذتهای فانی و همینطور تحمل درد و رنجهای موجود در زندگانی بشری است. اگر بتوان انگیزهای قدرتمند و معنوی پیدا کرد، مطمئن باشید، سطح زندگی بسیار با کیفیتتری را میتوان متوقع بود.
ویکتور فرانکل
ویکتور فرانکل روانپزشک مشهور اتریشی که چندین سال در اردوگاههای مرگ آشویتس و داخائو هیتلر اسیر بوده است و جزو معدود افرادی بوده که از این اردوگاههای مرگ جان سالم به در برده است، هر روز و هر شب شاهد مرگ دیگر اسرای زندانی و بیشتر به دلایل ضعف روانی و نومیدی به آینده بوده است.
ویکتور فرانکل روزها و شبها با خود خلوت کرده و در تلاش برای یافتن معنایی از بابت این زجرها و شکنجهها بوده است. در نتیجه او درمییابد که زندانبانان و شکنجهگران، تنها بر جسم او تسلط دارند و توانایی تسلط بر روح وی را ندارند! او میگوید که درد جسمانی تا جایی بر ما تاثیرگذار است که روحمان را در گروی آن قرار دهیم.
در آن دوران اسرایی بودند که برای آزادی خودشان زمانهایی کوتاه و توهمگونه در نظر گرفته بودند و چون در آن زمانها از آزادی خبری نبود، به دلایل شکست روحی و روانی جان خود را از دست میدادند! اما ویکتور فرانکل در تمام ایام سختی، انگیزه واقعبینانه آزادی و نه توهم آزادی داشته است.
همچنین او روزهای آزادی را در ذهن خودش تصور میکرده است که در دنیای پس از اسارت و یافتههایش در زندان یا همان نظریه مشهور معنادرمانی – لوگوتراپی- را ارائه میکند. فرانکل درصدد کشف معنایی برای تحمل رنجها و سختیهای انسانی، خود را سرپا نگاهداشت تا سرانجام بعد از پایان جنگ آزاد شد.
وی در کتاب ارزشمندش، انسان در جستجوی معنا، دلیلی مهم را برای دستآوردهای انسانی برشمرده است:
«در آن دوران به این نتیجه بزرگ رسیدم که درد جسمانی، تا جایی قدرت تاثیر بر انسان را دارد که بتواند روح شما را نیز تسخیر کند. اگر شما روح خود را در اختیار داشته باشید، خود را درون قلعهای تسخیرناپذیر تصور خواهید کرد و هیچ عاملی بیرونی نخواهد توانست شما را متزلزل کند!».
اتفاقا من هم دوستی دارم که سنش از من خیلی بیشتر است و چندین سال در زندانهای عراق اسیر بوده است. وقتی نحوه مقابله او با سختیها را پرسیدم او نیز جملاتی مشابه را بیان کرد: افرادی که موفق به تحمل سختیهای بیحد وحصر اسارت شدند و جان سالم به در بردند افرادی بودند که به کنه وجودی خود مراجعه کرده و از درد و رنج جسمی فراتر رفته بودند.
باید توجه داشت همانطور که معنا میتواند باعث انگیزه قوی شود، گاهی نیز نبود انگیزههای قدرتمند معنوی نیز باعث ایجاد اتفاقاتی دلخراش شده است! گروهی از افراد مشهور و ثروتمند جهان که به قلههای افتخار و موفقیتهای بسیاری دست یافتهاند، در برههای از زندگی به دلیل نداشتن یک انگیزه معنوی قدرتمند، دست به خودکشی زدهاند و جهانیان را بهتزده کردهاند!
یکی از بارزترین نمونههای این موضوع، اسطوره طنز سینما و تئاتر دنیا، رابین ویلیامز بود. رسیدن به سطح موفقیت شغلی او آرزوی میلیونها نفر در سراسر دنیا بود، ولی تنها به دلیل نداشتن یک پشتوانه قوی معنوی دست به خودکشی زد! نمونههای بسیار دیگری نیز میتوان برشمرد مثل مرلین مونرو که در 36 سالگی و در اوج موفقیت وشهرت، خودکشی کرد!
تمرین عملی ایجاد انگیزه
من یک دستورالعمل و تعهدنامه نمونه برای ایجاد انگیزه با استفاده از سه عامل مهمی که در این مقاله برشمردیم برایتان آماده کردهام. میتوانید با پرکردن آن به ایجاد انگیزه در خودتان کمک کنید.
الف. تجسم رسیدن به لذت ثروت!
من آقای/ خانم………………………. با ایجاد این تغییر و رسیدن به ثروتی معادل………………………………. و یا درآمدی ماهیانه معادل………………………..،………. از این پس احساسات عالی زیر را خواهم داشت:
الف 1: اکنون احساس میکنم دستیافتن به هر آرزویی که نیاز مالی داشته باشد برایم مقدور است و به راحتی میتوانم…………………. و…………………………. و………………………را برای خودم خریداری کنم
الف 2: اکنون احساس بسیار خوبی از داشتن ثروت مادی خودم دارم و از این که میتوانم برای نزدیکانم که شامل، همسر/ فرزند/ والدین هستند، ………………………. و…………………………را خریداری کرده و باعث خوشحالی بسیار زیاد آنان شوم، از خداوند سپاسگزارم.
الف 3: اکنون که صاحب این حد از ثروت هستم، میتوانم به کشور………………………و شهر…………………………که سالها در آرزوی سفر به آنها بودم سفر کرده و بدین صورت یکی از آرزوهای بزرگ شخصیام را بدون کمترین دغدغهای به انجام برسانم!
نکته:
دقت کنید که این اهداف که در بالا ذکر کردم یک نکته بسیار مهم دارند و آن این که چه بهتر است این میزان از ثروت یا درآمد که در نظر داریم حداقل برای کوتاهمدت و میان مدت ارقامی منطقی باشند و نه خیلی تخیلی و غیر واقعی!!
به طور مثال اگر الان یک اتومبیل پراید داریم این اصلا درست نیست که هدف بگذاریم تا یک یا دو سال آینده مرسدس بنز داشته باشیم!
بسیار بهتر است که برای یک سال آینده روی یک پژو 405 یا پژو 206 حساب باز کنیم و نه مرسدس بنز، چه بسا که این نحوه هدفگذاری و آرزوگذاری میتواند موجب نیستی، نابودی و یا افسردگی ما شود!
اما دقت کنیم که آن 206 هم برای ما حداقل انگیزه را داشته باشد و به این صورت نباشد که هیچ انگیزهای در ما ایجاد نکند.
ب. تجسم دوری از سختی و ذلت.
من با انجام این تغییرات از این پس از سختیها و رنجهای زیر آسوده خواهم شد:
ب 1: من با دستیابی به این حد از ثروت یعنی داشتن………………………. تومان و یا رسیدن به جایگاه…………………….. دیگر هیچگاه نگران پرداخت هزینه…………………………. و………………………………. نخواهم بود.
ب 2: من با رسیدن به این حد از ثروت یا دستیابی به ……………………………….. نگرانیهایی از قبیل آینده تحصیلی فرزندم/ فرزندانم………………؛ و
………………………را نخواهم داشت و چنانچه اگر برای خودم اتفاق ناگواری بیفتد، نیز از آینده خانوادهام دغدغه فراوانی نخواهم داشت!
ب 3: من با دستیابی به این حد از ثروت یعنی درآمد خالص…………………………تومان در ماه یا رسیدن به …………………………… خواهم توانست به گروهی از کودکان و خانوادههای بیسرپرست و……………………. یا………………………. کمک کرده و حداقل از این طریق بخشی از دینم را به مردم کشورم ادا کنم.
منطقی بودن خواستهها را در تمامی این موارد فراموش نکنید!!
ب 4: (خودتان بنویسید)
ج. تجسم یک دلیل معنوی قوی برای ادامه زندگی.
در صورت انجام این تغییرات، احساسات معنایی که از این پس خواهم داشت:
ج 1: هر روز ……………دقیقه را به سپاسگزاری از خداوند، به دلیل سلامتی خودم و…………………………………و……………………………اختصاص میدهم.
ج 2: به افراد نیازمندی مثل……………………یا خیریه…………………. هر ماه…………………. تومان، کمک میکنم و اگر بتوانم برای آنها فرصتهایی فرهنگی برای خروج از فقر به وجود میآورم.
ج 3 (خودتان بنویسید)
—***—
امیدوارم با الگوگرفتن از افراد موفق جهان و با به کار بستن نکاتی که در این مقاله بیان کردم بتوانید انگیزه بالایی برای خود در انجام هر کاری ایجاد کنید. یادتان باشد درست مانند همان بنزین سوپر که هر بار باک ماشینتان خالی شود آن را میزنید.، انگیزه هم باید طی مراحل مختلف و هر از گاهی به باک ما تزریق شود، و گرنه به زودی از کار افتاده یا با توان پایین کار خواهیم کرد.
اگر همین یک اصل را به خوبی فراگرفته و در انتخاب هر هدفی بتوانید عامل انگیزهدهنده قوی را برای خود پیدا کرده میتوانید در کوتاه زمانی منتظر لمس موفقیتهای فراگیر و پایدار باشید. البته یادتان باشد هرچند انگیزه برای موفقیت لازم است اما کافی نیست. پس در پایان پیشنهاد میکنم مقاله را هم بخوانید.
عوامل موفقیت و داستانی که در این باره وجود داشت به صورت مقالهای جداگانه تنظیم شده است. عادلپور
چهار عامل برای موفقیت| چگونه تبدیل به فرد موفقی شویم؟
بسیاری از ما مشتاقانه دنبال کلیدهای موفقیت هستیم و به همین دلیل در همایشها و کارگاههای مرتبط با موفقیت شرکت میکنیم یا کتابهای مختلفی در این زمینه میخریم و میخوانیم. در این مقاله تصمیم دارم چهار مورد از عوامل موفقیت را با نقل یک داستان واقعی به شما معرفی کنم. مطمئن هستم با به کار بستن آنها تغییرات ارزشمندی در کسبوکار و زندگیتان ایجاد کنید.
—***—
چندی پیش خانمی از بستگان من که در اینجا وی را خانم پرستو مینامم در زندگی مشترک دچار مشکلاتی شد. از آنجایی که ایشان مثل بسیاری از بانوان ایرانی خانهدار بوده و تا به حال در هیچ شغل بیرون از منزلی فعالیت نکرده بود، دچار وضعیت بغرنجی هم از جهت روحی و هم از جهت مالی شد!
خب اما خوشبختانه امروز این خانم یک کارآفرین موفق است که بسیاری افراد به پیشرفت و دستاوردهای او حسادت میکنند! میخواهم در ادامه ابتدا ماجرای واقعی خانم پرستو را برایتان نقل کنم و بعد عوامل موفقیت ایشان را بررسی کنم.
ماجرای موفقیت خانم پرستو
خانم پرستو مدتی پس از جدایی از همسر سابقش مشغول به انجام یک شغل دفتری با حقوقی بسیار ناچیز شده بود که حتی کفاف خورد و خوراکش را نمیداد چه برسد به اجاره خانه و نگهداری از پسر 12-13 سالهاش را!
روزی که در یک جمع خانوادگی صحبت در مورد مباحث موفقیتی و اقتصادی بود، این خانم با علاقه بسیار به صحبتهای من و تعدادی از دوستان گوش میداد و در این خصوص سوالاتی از من پرسید.
در آنجا بود که متوجه انگیزه بالای خانم پرستو برای ایجاد تغییر در وضعیت کنونیاش شدم و به ایشان یکی از کتابهای آموزشی کمحجم برایان تریسی- چگونه شغل دلخواهتان را پیدا کنید- که بسیار کاربردی است را هدیه دادم. در کنار آن نیز توضیحاتی در خصوص روش اجرای تمرینات آن کتاب به وی دادم.
طی چند ماه آینده خانم پرستو برای مشاوره در زمینه شروع یک کسبوکار شخصی با من تماس گرفت و من نیز تا جایی که از دستم برمیآمد با ذکر موارد مهم اجرایی و همچنین دادن انگیزه لازم برای شروع این کسبوکار، ایشان را به شروع هرچه زودتر آن فعالیت ترغیب کردم.
بعلاوه با تعریف سرگذشت مسیر فعالیت شغلی خودم و برخی از فعالیتهای دیگر افراد موفق، روحیه لازم را برای شروع فعالیت به ایشان دادم!
در کمتر از چند ماه، این بانو فعالیت اقتصادی خود را شروع کرده و در کوتاهزمانی در آن رسته شغلی اسمورسمی به دست آورد! با توجه به روابط عمومی خوباش و با کمک گرفتن از روابط دوستان و آشنایان، درکمتر از دوسال وضع اقتصادیاش بسیار بهتر از گذشته شد.
همچنین با خلاقیتهایی که در شغلش به کار بست، منابع درآمدی بسیار خوبی برای خودش دستوپا کرد که رقیبانش سالیان سال از آن بیبهره بودند! یکی از خلاقیتهای این خانم که باعث کسب درآمدی بسیار بیشتر از رقیبان برای ایشان شد، ارائه غذایخانگی بسیار با کیفیت به مشتریان در محیط کاریاش بود، کاری که تا پیش از آن اصلا عرف نبود. (من از بیان شغلش به دلیل حفظ حریم شخصی امتناع میکنم).
پس از مدتی که با ایشان برخورد داشتم با خضوع بسیار، از مشاوره من و کتابی که به او دادم تشکر کرد و عامل اصلی موفقیتش را راهنماییهای من دانست! البته من در پاسخ به وی گفتم که عامل اصلی موفقیتش، انگیزه بالای خودش برای تغییر بوده که با جادوی پشتکار ترکیب شده است! وگرنه هزاران عدد از این دسته کتابها در منزل افرادی است که برای سالیان سال خاک میخورد و هیچ تاثیری بر صاحبانش نگذاشته است!
امروز این خانم کارآفرین، چندین کارمند خانم دارد و برای چندین خانواده اشتغالزایی نموده است. برای خود یک اتومبیل شخصی خوب خریده است و درآمدش به طرز چشمگیری افزایش یافته است. همچنین منزلی خوب برای خود و فرزندش تهیه نمود و هر ساله به دو تا سه مسافرت درجه یک میرود! دوستان و فامیل، احترام بسیار بیشتری از گذشته برایش قائل هستند و گروهی نیز به پیشرفت و موفقیتهای او حسادت میکنند!
پس بسیار جالب است که میبینیم شخصی تنها با خواندن یک کتاب و چند مشاوره کوتاه در اندکزمانی، پتانسیل بالقوه خودش را بالفعل کرده و از یک فرد خانهنشین به یک فعال اقتصادی تبدیل میشود.
گو اینکه دوستانی دهها کتاب دارند و در دهها همایش شرکت کردهاند و این اواخر هم که به مدد شبکههای اجتماعی در چندین گروه موفقیت، عضو هستند، ولی چون از انگیزه قوی و عمل پس از آن خبری نیست، هیچگونه پیشرفت چشمگیری در زندگی و کسبوکار خود ندارند!
اما بیایید ببینیم عوامل موفقیت خانم پرستو در چه بوده است.
عامل اول موفقیت: انگیزه قوی
انگیزه را به جرات میتوان یکی از عوامل اساسی رسیدن و مهمتر از آن باقیماندن در مسیر موفقیت نامید. اگر مسیر زندگی و کسبوکار را به مانند یک مسابقه اتومبیلرانی در نظر بگیریم، انگیزه درست به مانند بنزین سوپر برای یک اتومبیل کار میکند.
امروزه بسیاری از مردم و کسبوکارها حرکتشان فقط در حد ماشینهایی با بنزین معمولی و کمکیفیت و یا بدتر از آن شاید به علت قرارگرفتن در سرازیری است! اما باید بدانیم که در مسیر زندگی ما انگیزه مانند بنزین سوپر است که حرکت ما با تمام قوا را ممکن میکند.
با بررسی زندگی افراد موفق و مشهور جهان میتوان سه عامل مهم میتوان برای انگیزه برشمرد:
- انگیزه برای دوری از سختی و یا ذلت
- انگیزه برای دستیابی به لذت و یا خوشبختی
- انگیزه برای رسیدن به معنای زندگی
میتوان به وضوح مشاهده کرد که عامل محرک و اصلی موفقیت خانم پرستو، انگیزه دوری از سختی و شرایط تنگنای مالی و اجتماعی بوده است!
اگر شما هم بتوانید در انتخاب هر هدفی یک عامل انگیزهدهنده قوی برای خود پیدا کنید میتوانید در کوتاه زمانی منتظر لمس موفقیتهای فراگیر و پایدار باشید. پیشنهاد میکنم در این باب مقاله «منبع انگیزه افراد موفق جهان از کجاست؟» را بخوانید.
عامل دوم موفقیت: به کار بستن دانستهها
در مرحله بعدی و از آنجایی که این شخص تشنه موفقیت بود و مهمتر این که هیچ ادعایی در زمینه موفقیت نداشت، به روش پیشنهادی من و همچنین گامبهگام خواندن و اجرا کردن موارد آن کتاب، توجه لازم را مبذول داشته و همین مورد، دلیل دوم موفقیتش بود.
نکته مهم این است که کتب آموزشی باید چندین و چندباره خوانده شوند و مثل دروس اصلی مدارس و دانشگاه آنها را جدی گرفته و در یک کارگاه عملی به اجرا درآوریم!
چه بسا با چندباره خواندن و اجرای نکات آموخته شده، پس از مدتی این اعمال درون ما نهادینه شده و همانطور که استفان کاوی در کتاب «هفت عادت مردمان موثر» میگوید: این رفتارها کمکم به عادتهای ما بدل میشوند.
کتاب «دانستههایت را به کار بگیر» اثر کنت بلانچارد با بررسی تخصصی میگوید علت این موضوع که افرادی با خواندن صدها کتاب هنوز اندرخم یک کوچهاند آن است که: تا زمانی که دانستهها را به کار نبندیم هیج تاثیر چشمگیری در زندگی ما نخواهند گذاشت! خواندن این کتاب با ترجمه آقای سعید محمدی دوست عزیز را به شما توصیه میکنم.
عامل سوم موفقیت: پشتکار
در مورد خانم پرستو و افرادی از این دست، پشتکار نقشی بسیار مهم در روند به نتیجه رسیدن موفقیتهای هرچه بیشتر ایشان دارد.
چه بسا در زمان شروع این کار، ایشان مورد تمسخر و کوچکانگاری بسیاری از اطرافیان خودش قرار گرفت، کما این که در چندماه اول هم به مانند هر کسبوکار دیگری درآمدی آنچنانی نداشت و تازه بدهکار هم بود! ولی با پشتکار لازم، از هدفش کوتاه نیامده و همچنان به مسیرش ادامه داد!
بسیاری از افراد، اما در شرایط مشابه، تحمل دریافت ضربههای اینچنینی را بهخصوص از دوستان و فامیل و عدم کسب موفقیتهای اولیه نداشته و در همان قدمهای اول، از کار دست کشیده و به لانه بیخطر افسردگیکردن روی میآورند و به جای تلاش برای موفقیت فقط سعی میکنند. دلسوزی دیگران را به دست آورند.
عامل چهارم موفقیت: اثر مرکب
دارن هاردی سردبیر مجله موفقیت آمریکا و از کارآفرینان خودساخته، در کتاب ارزشمند «اثر مرکب» به قانونی بسیار مهم میپردازد که قرنهاست توسط انسانهای موفق به کار بسته شده است! برطبق این قانون، فعالیتهای کوچک روزمره البته به شرطی که به صورت منظم، تکرار و پیگیری شوند، پس از مدتی به میزان شگرفی نتیجهای بس بزرگ از خود به جای میگذارند!
در این مورد داستان معروفی وجود دارد که میگوید روزی به دو دوست پیشنهاد میشود که بین گرفتن 3 میلیون دلار پول نقد یکجا و یا گرفتن 1 سنت، که طی 31 روز آینده هر روز ارزش آن دوبرابر میشود، یکی را انتخاب کنند! اگر این داستان را قبل از این شنیده باشید میدانید که انتخاب 1 سنت در هر روز که دو برابر میشود کار درستتری است! چرا؟
من برای درک بهتر موضوع ارقام را به تومان تبدیل کردهام. فرض کنیم که شما گرفتن 10 میلیارد برای یک ماه را برگزیدهاید و دوست شما گرفتن 35 تومان هر روز را که طی یک ماه دوبرابر میَشود:
در روز ششم شما 10 میلیارد را دارید و دوستتان 1000 تومان دارد.
در روز 12ام نسبت دارایی شما 10 میلیارد در برابر حدود 70 هزارتومان او میباشد.
در روز 21 ام در حالی که تنها 10 روز به پایان ماه باقیمانده است، شما همچنان 10 میلیارد دارید و دوستتان تنها 35 میلیون!
حالا تصور کنید دوست عزیزتان چه حسی دارد؟ با وجود تمام از خودگذشتگیها و تحمل سه هفته، تنها 35 میلیون در مقابل 10 میلیارد شما دارد! اما این جاست که جادوی اثر مرکب کمکم نمایان میشود:
در روز 28 ام دوست عزیز شما حدود 5 میلیارد دارد که هنوز از شما خیلی کمتر است.
در روز 29 ام اما دوست عزیز 9 میلیارد دارد که بسیار به شما نزدیک شده است.
در روز پایانی یا سیویکم اما دوست خوشفکرشما 38 میلیارد دارد که بیش از 3 برابر دارایی شماست!
این مثالی است که ثابت میکند، چرا داشتن ثبات قدم در طول زمان تا به این حد مهم است. نکته قدرتمندی که در اثر مرکب وجود دارد، علاوه بر ثبات قدم، پیشرفتهای کوچک هر روزه است. در مثال بالا اگر قرار بر این میبود که هر روز تنها یک سنت دریافت میشد تاثیری در انتهای موضوع نداشت! اما اگر شما بتوانید در هر روز، حتی یک کار کوچک جدید و یا یک عادت مثبت جدید به روشهای گذشته خود بیفزایید، پس از مدتی خواهید توانست از نتیجه اثربخش مرکب آن بهره ببرید.
البته نتیجه عکس آن هم صادق است. رفتارهای منفی روزانه، مثل بدهکاری، پرخرجی، پرخوری و مشابه آنها میتواند پس از کوتاهمدتی شما را به یک آدم چاق، بدهکار و درجازننده بدل کند!
لازم به ذکر است که چیزهای بسیار کمی در دنیا وجود دارند که قابلیت دوبرابر شدن در هر روز را داشته باشند و این داستان افزایش پول دوبرابری فقط یک داستان اغراقآمیز است که قدرت اثر مرکب را به شما نشان دهد. اما نتیجهای که از این قانون میتوان در رابطه با موضوع موفقیت خانم پرستو گرفت نیز، پشتکار و کسب موفقیتهای کوچک روزانه بود که توانست وی را در زمانی کوتاه در شغل خودش بیرقیب کند!
—***—
امیدوارم با ایجاد انگیزه قوی، آموختن و به کار بستن آموختهها، پشتکار و پیشرفتهای مستمر بتوانید به موفقیتهای چشمگیر دست پیدا کنید.
سلام به شما استاد مهدی نژاد بزرگوار، واقعا عالی بود.خواندن داستان زندگی افراد موفق و خصوصا خانم پرستو باعث ایجاد امید وحتی انگیزه ی بیشتر برای همه وخصوصا ما خانم هایی است که دوست داریم در شغل وزندگی خود موفقیت بیشتری داشته باشیم.ممنونم از شما