داستان موفقیت برند کلینکس

همه ما اسم برند کلینکس را شنیده‌ایم. برندی که نماد محصول دستمال کاغذی شده و بسیاری حتی کلینکس را به جای واژه دستمال کاغذی به کار می‌برند. اما علت موفقیت برند کلینکس چیست؟ راز موفقیت این برند در تصمیم شجاعانه‌ای است که داروین اسمیت مدیرعامل کمپانی کیمبرلی کلارک تولید کننده برند کلینکس گرفت. در این مقاله می‌خواهم راز موفقیت برند کلینکس و داستان داروین اسمیت را به نقل از کتاب از خوب به عالی نوشته جیم کالینز برایتان نقل کنم.

—***—

آقای داروین اسمیت تا سال 1971 وکیل شرکت کاغذسازی کیمبرلی کلارک بود. این شرکت چندان موفق نبود و ارزش سهامی 36 درصد پایین‌تر از  نرخ  متوسط سهام  داشت! در آن سال داروین اسمیت را به مدیرعاملی این شرکت منصوب کردند. داروین اسمیت در مدت 20 سال آینده شرکت کیمبرلی کلارک را به سازمانی پیشگام در صنعت کاغذهای مصرفی و بهداشتی مبدل کرد که سود سهامش به 4 برابر متوسط بورس رسید!

با مدیریت داروین اسمیت این شرکت از رقبای بسیار بزرگ خود چون پراکتراندگمبل (تولید کننده برندهای معروف پمپرز و تاید و کرست….) پیشی گرفت! همین‌طور از نظر رشد و گسترش از شرکت‌های قدرتمندی مثل، هیولت پاکارد ( اچ‌پی )، جنرال الکتریک، کوکاکولا نیز جلو زد!

شجاعانه‌ترین تصمیم این شرکت از زمان تاسیس در زمان مدیریت داروین اسمیت گرفته شد و راز موفقیت برند کلینکس هم همین تصمیم بوده است.

تصمیمی شجاعانه: ماشین آلات اصلی شرکت را بفروشید!

وقتی که اسمیت مدیرعامل شرکت شده بود، او و دیگر مدیران شرکت به این نتیجه رسیدند که شغل قدیمی و اصلی آن‌ها، یعنی تولید کاغذ چاپ رنگی، رشدی متوسط داشته و قدرت رقابتی ضعیفی برای آن‌ها خواهد داشت! تصمیم‌ داروین اسمیت و بقیه مدیرانش این بود که خود را در وسط صنعت محصولات مصرفی کاغذی مثل انواع دستمال‌کاغذی، بیندازند! البته رقبای جهانی قدرتمندی چون پراکتراندگمبل آن را در دست داشتند. آن‌ها یا نابود می‌شدند یا به عالی‌ترین سطح می‌رسیدند!

اینجا بود که اسمیت کاری بسیار شجاعانه کرد. او تصمیم خود را مبتنی بر واگذاری ماشین‌آلات اصلی شرکت اعلام کرد! سپس تمام منابع به دست آمده را به صورت متمرکز صنایع مصرفی و در زمینه انواعی از محصولات، همچون، هاجیز و کلینکس(البته محصول دستمال‌کاغذی را از 50 سال قبل تولید می‌کردند) سرمایه‌گذاری کرد!

این اقدام شجاعانه او مثل تصمیم متهورانه طارق ابن زیاد بود که تنگه جبل الطارق به نام او نامگذاری شده است! طارق فرمانده سپاه اسلام در حمله به اسپانیا، در بدو ورود، تمام کشتی های لشگر خود را سوزاند و در سخنانی به سپاهیانش گفت: دشمن مقابل ماست و دریای خروشان پشت‌سر شماست! انتخابی جز مرگ یا پیروزشدن ندارید.

هنگامی که اسمیت این تصمیم را گرفت رسانه‌های تجارتی، این اقدام اسمیت را احمقانه خواندند! حتی نرخ سهام این شرکت در بورس تنزل پیدا کرد! اما هیچ یک از این‌ها، هرگز او را دچار تردید نکرد!

بیست و پنج سال بعد اما شرکت کیمبرلی‌کلارک در تولید شش محصول از هشت نوع محصول شرکت پراکتر‌اندگمبل پیشی گرفت! و  برندهای کلینکس و هاگیز تولید این شرکت به غول‌های صنعت خودشان تبدیل شدند.

ابرکار آفرین گمنام و متواضع

جالب است بدانید با وجود این موفقیت‌های شگرفی که به دست آورده، شما جزو معدود افرادی هستید که اسم داروین اسمیت را می‌شنوید! حتی دانشجویان رشته مدیریت دانشگاه‌های امریکا نیز شناخت زیادی از وی ندارند! روزنامه تخصصی وال‌استریت هیچ‌گونه مطلب پر سر و صدایی راجع به داروین اسمیت ننوشت. احتمالا اسمیت خودش این‌طور خواسته بود. مردی که ظاهرش هیچ غرور و بزرگ‌نمایی را نشان نمی‌داد!

داروین اسمیت هرگز در پی قهرمان شدن یا عناوین دهان‌پرکن نبود! او در تعطیلات در مزرعه‌ای واقع در ایالت ویسکانسین در تراکتور خود می‌نشست و با جا‌به‌جا کردن سنگ‌ها وقت می‌گذراند! اما اگر تصور می‌کنید او فردی ضعیف و کم‌رو بود، سخت در ‌اشتباهید!

داروین اسمیت نمونه‌ای برجسته از رهبرانی بود که تواضع شخصی بی‌حد و حصر را با پشتکار پرجنب ‌و‌جوش حرفه‌ای ترکیب کردند. افرادی که با اراده آهنین برای انجام هر اقدامی که لازم بود تا شرکتی از مرحله متوسط به عالی برسد آمادگی داشتند!

جالب است بدانید اسمیت یک پسر ساده روستایی بود. او در طول دوران تحصیل در دانشگاه، روزها را در کمپانی اینترنشنال هاروستر کار کرده و شب‌ها به دانشگاه ایندیانا می‌رفت.

روزی از روزها هنگام کار در شرکت، قسمتی از از انگشتش را از دست داد! اما عصر همان‌روز سر کلاس درس حاضر شد و روز بعدی نیز سر کار خود حاضر شد! و اینها همه نشان از پشتکارش دارد.

جالبتر این که حدود دو ماه پس از این که مدیرعامل کیمبرلی کلارک شد، پزشکان تشخیص دادند که وی به نوعی سرطان حلق و بینی دچار است! و بیشتر از یک‌سال زنده نخواهد ماند! اما او تمام وقت، به کار خود در شرکت ادامه داده و در عین حال هفته‌ای یک‌بار برای درمان به شهر دیگری می‌رفت! لیکن 25 سال دیگر در سلامتی زندگی کرد!

—***—