سه دیدگاه متفاوت درباره هدایت و رهبری یک برند

رهبری برند
791 بازدید

سه دیدگاه متفاوت درباره هدایت و رهبری یک برند 

رویکرد درست رهبری برند در برندینگ چیست؟

نمی‌دانیم!

زمانی که شما ده‌ها رهبر برجسته برند و روشهای آنان برای برندینگ را دنبال می‌کنید متوجه خواهید شد که الزاما بین این افراد و روش‌ها شباهت‌های زیادی موجود نیست.
استیوجابز  افسانه‌ای در اپل مدل رهبری و نتیجتا برندینگ خودش را داشت.

  • فیلیپ نایت موسس نایک، مدل رهبری ویژه خود را در برندینگ و رهبری برند دارد،
  • جک ولش مدیرعامل سابق و قدرتمند برند جنرال الکتریک
  • رابرت لوتز مدیر سابق برند کرایسلر

و حسین فتاحی رهبر امرسان، همه و همه با سبک‌های خاص خودشان برندهای‌شان را رهبری کرده‌اند و موفق هم بوده‌اند.

در این بین کسانی را هم داشتیم به مانند کیم‌وو چونگ رهبر  و مدیرارشد سابق دوو در کره جنوبی که شکست‌های بدی خورد‌ه‌اند.

جالب این‌که از قضا کتاب سنگ‌فرش هر خیابان طلای او هنوز در ایران طرفداران بسیاری دارد!

لیکن او یک رهبر شکست خورده از هر جهت است.

همچنین رهبران وقت نوکیا،  کُداک، اِنرون و …. که همه و همه با این که در دوره‌ای برندهای سودده و موفقی را اداره می‌کردند به روز سیاهی دچار شدند!

کلید این موفقیت‌ها و شکست‌‌ها در این رهبران برند و اصول برندینگ سازمان‌های آنان چیست؟

واقعیت این است که بیشتر علوم در زمینه‌هایکسب وکار، برندسازی و موارد مشابه صرفا مدل‌هایی هستند از برندهای گذشته!

به همین دلیل  می‌توان گفت که دارای یک مشکل اساسی هستند!

 

معما چو حل گشت آسان شود.

این کار شباهت زیادی به مطالعه تاریخ گذشته دارد که وقوع بسیاری از اتفاقات ناگزیر بوده است،

در حالی‌که اگر ما در آن دوران بودیم یا آن دوران را درست به خاطر آوریم متوجه می‌شویم که در زمان وقوع اتفاقات هرگز این‌گونه نبوده است

حقیقت این است که  تحلیل‌های ما همه و همه مربوط به بعد از وقایع است.

متاسفانه هر چه جلوتر می‌رویم متوجه می‌شویم که این الگوسازی‌ها در برندینگ در بسیاری از موارد تقریبا کاری عبث است،

ما همه این‌ها را با دید امروز به یک مدل موفق یا شکست‌خورده تبدیل می‌کنیم.

مهمترین عامل این که، اغلب خبرگان این عرصه‌ها نیز، به نحوی این مدل‌ها را ساخته یا بررسی می‌کنند که گویا:

این برندها هیچ راهی جر موفقیت یا شکست نداشته‌اند!

یا این‌که هر برندی که این اصول برندینگ را به کار برد قطعا موفق خواهد شد یا شکست خواهد خورد!

شوربختانه باید بگوییم که اصلا این‌گونه نیست.

به قدری حوادث و اتفاقات پیش‌بینی نشده  وجود دارند که احتمال کارکرد قطعی یک مدل  برای برندینگ مشابه دیگر با شرایط یکسان بسیار پایین می‌آید.

شانس، شانس و شانس

سه کلمه بالا را فیلیپ نایت رهبر برند نایک در کتاب زندگینامه خودش (کفش‌باز) درباره موفقیت نایکی یا همان به قول ما ایرانی‌ها نایک نوشته است!

استیوجابز و بیل گیتس بارها و بارها در مصاحبه‌های‌شان گفته‌اند که بسیار شانس آورده‌اند که امروز این‌جا هستند!

همان‌طور که استیو جابز شانس این را نداشت که امروز در بین ما باشد و در 56 سالگی دنیا را وداع گفت.

حال بگویید ما در کجای مدل‌های برندینگ و محاسبات‌مان برای این مقوله‌ها جایی در نظر می‌گیریم؟

اغلب هیج کجا!

در ادامه اما:

برای این که چطور می‌توان به یک رهبر برند بدل شد، کلمه‌ای به نام کاریزمای رهبری را بسیار زیاد می‌شنویم.

یعنی این که رهبر مورد نظر مثل ریچارد برانسون معروف، جک ولش جنرال الکتریک، رهبران فیس بوک  و گوگل و تنی چند از این دست دارای کاریزمای رهبری باشد!

اما بد نیست جمله‌ای طلایی را از پیتر دراکر یکی از نام‌دارترین مردان مشاوره و مدیریت کسب وکار بشنویم:

“کاریزما برای رهبری یک خیال خام بیش نیست!

بسیاری از رهبران برندها و رهبران سیاسی و تجاری بسیار موفق دنیا را می‌شناسیم که هیچ چیزی به نام کاریزما نداشتند!

آیزن‌هاور، روزولت، …… زمانی که به افراد دست می‌دادید گویی که با یک ماهی مرده دست داده بودید!

اما این موارد هیچ از شایستگی‌های رهبری فوق‌العاده آن‌ها نکاسته بود!”

همچنین جیم کالینز هم در کتاب از خوب به عالی، بارها و بارها به رهبران برندهایی قدرتمند اشاره کرده است که تنها چیزی که نداشتند کاریزما بوده است

 

به مانند سکان‌دار بسیار  موفق اما کم سروصدای کیمبرلی کلارک یا همان کلینکس معروف، داروین ای اسمیت که انسانی فوق‌العاده متواضع و سر به زیر بود!!

پس بدانیم و آگاه باشیم که صرفا با الگوبرداری نمی‌توان یک برند را رهبری کرد  و برندینگ موفقی را برای یک محصول یا سازمان رقم زد

حال  با دانستن تمامی این موارد اما اگر بخواهیم چند صفت بایسته رهبران موفق برندها را بررسی کنیم می‌توانیم به نکات زیر اشاره کنیم.

 

رهبری برند از اصول برندینگ
مقاله اصول رهبری در برندسازی و برندینگ
  1. مدل رهبری فیلیپ نایت در برندسازی و برندینگ نایکی

برای سالهای سال او حقوقی معادل حداکثر3تا5 برابر کارمندانش دریافت می‌کرد!

این جریان ادامه داشت تا پس از 17سال از شروع فعالیت برند نایک

زمانی که این برند به سهامی عام بدل شد سهامداران،کارمندان، شرکا و حتی بخش زیادی از کارگران  شرکت که  سهام ‌دار هم بودند ثروتمند و برخی میلیونر شدند.

اما این مورد چه استفاده‌ای برای یادگیری ما دارد؟

به عنوان کسی که حدود 20 سال است هدایت مجموعه‌ای تجاری را در دست دارم به شما می‌گویم که این امری بسیار مهم است

این که کارمندان، همکاران و شرکای شما تفاوت چشم‌گیری را بین دریافتی‌های رهبر سازمان و خودشان احساس نکنند.

حال ممکن است شما بگویید که ما مالک اموال این برند هستیم  و خودمان آن را پایه‌گذاری کرده‌ایم و از این دست صحبت‌ها!

راهکار:

عناوین دریافتی حقوق، سود شرکت یا مجموعه‌تان را شفاف کنید.

اگر شما مالک یک برند هستید  قسمتی از حقوق‌تان را بابت اجاره ملک  به صورت مبلغی جداگانه دریافت نمایید تا برای همکاران‌تان مشخص باشد که این پول را از چه بابت می‌گیرید.

اگر برند یا شرکت‌تان سود‌ده است در انتهای سال یا هر دوره مالی سود مشخصی را تقسیم کنید.

سپس سعی کنید همکاران و کارمندان‌تان را نیز بی‌نصیب نگذارید.

ضمنا اگر برندی ساخته‌اید که مشتری به دلیل قدرت برندتان به شما مراجعه می‌کند می‌توانید بخشی از دریافتی‌تان را به این صورت تعریف کنید:

سود ارزش برند که این رقمی صرفا مختص شمای مالک برند ست.

اصول رهبری در برندینگ
مقاله اصول رهبری در برندینگ

در آخر نیز سعی کنید کمی خاضعانه زندگی کنید و زیاد تجمل‌گرا نباشید،

چه بسا که هر آن‌چه به امکانات تجملی زندگی بیفزایید، این خود شما را دچار اثر ضدبهره‌وری (برگرفته از کتاب هنر خوب زیستن، رولف دوبلی) می‌کند،

یعنی داشتن ماشین دوم  و سوم در کنار راحتی،‌ برای ما کلی زحمت هم به شما اضافه می‌کند.

داشتن خانه بزرگتر، ویلای‌های رنگارنگ، داشتن دو گوشی موبایل به جای یکی و …. همه و همه برایمان زحمات فراوانی را نیز در پی خواهند داشت!

 

 

  1. مدل رهبری استیو جابز در برندسازی و برندینگ اپل:

استیو جابز شخصی درون‌گرا و به شدت کیفیت‌محور بود.

او وسواس عجیبی روی این داشت که محصولاتش از درون و بیرون دارای بالاترین کیفیت ممکن بوده و هیچ ایرادی نداشته باشند.

حساسیت‌های وسواس‌گونه وی باعث شدند که امروز محصولات اپل دارای طراحی‌های به این صورت درجه یک و کیفیت‌های خارق‌العاده باشند.

ضمنا  گفته شده او فوق‌العاده زودجوش بوده است و با کوچکترین کم‌کاری به افراد تیم‌اش پرخاش می‌کرد!

زمانی که شما زندگی‌نامه استیوجابز را بررسی می‌کنید احتمالا اصلا دوست نداشته باشید که جای او می‌بودید.

اما به هر صورت او استیو جابز بود و دست‌پختش برند اپل بوده است.

 

ما چه بهره‌ای می‌توانیم از مدل رهبری و برندینگ استیو جابز در اپل ببریم؟

  1. او به شدت به تیم‌های کوچک،‌ به قول خودش دزدان دریایی برای انجام پروژه‌های ساختارشکن معتقد بود،

تیم‌های تخصصی اپل در کامپیوترهای مکینتاش، آی پاد، آی فون و …. همه و همه در حدود 100 نفر بودند و نه چندصدنفر!!

در کتاب نقطه اوج اثر مالکولم گلدول از انسان‌شناس معروف رابین دونبار نقل شده است که:

ذهن انسان توانایی شناخت و ایجاد رابطه مستحکم در تیم‌های بزرگتر از 150 نفر را ندارد!

پس اگر دوست دارید برندی نوآور و ساختار شکن به وجود آورید(خصوصا در حوزه استارتاپها) می‌توانید به روش زیر عمل کنید:

هر چه می‌توانید سعی کنید به جای جمع‌کردن تعداد زیادی افراد مطیع و عصا قورت داده، یاغیانی  کم تعداد را استخدام کنید

کسانی که خیلی در قید و بند چارچوب‌های سازمانی نبوده و به دنبال دفتر و دستک و تشریفات و میز چوبی از جنس گردو نباشند.

 

  1. استیو جابز، رهبر برندی با توانایی اقتباس بسیار بالا از سایر کسب وکارها بود و این هم‌اکنون نیز از اصول برندینگ اپل است.                                                                                          

ذهن او اصطلاحا دارای ماهیچه‌های ترکیبی بسیار قدرتمندی بود و بسیاری از دستاوردهای اپل طی سالیان سال از سایر محصولات به عاریت گرفته شدند.

  • کیس کامپیوترهای مکینتاش1998 از لوازم‌خانگی کوئیزینارت
  • طراحی کامپیوترهای مدرن اپل از تودوزی مرسدس بنز
  • کابل ایمن و آهنربایی یا همان مگ‌سِیف لپ‌تاپ‌های اپل از پلوپزهای ایمن ژاپنی
  •   آیکون منوهای کامپیوتر از منوی یک رستوران اسپانیایی و ……

پس نباید تمام هم و غمتان را روی رقبا بگذارید و سرتان همواره توی باغ آن‌ها باشد

به حای آن باید سرتان را بچرخانید و به سایر کسب وکارها و حتی اشیاء به ظاهر بی‌ارتباط با موضوع اصلی برندتان دقت کنید،

چه بسا فرصت‌های بسیار بیشتری برای خاص بودن در آن‌ها نهفته است.

مقاله رهبری از اصول برندینگ
در این مقاله درباره رهبری در برندینگ می‌آموزیم
  1. استیو جابز در حالی که بداخلاق و عجول بود اما یک به یک پرسنل پروژه‌های خاصش را می‌شناخت و  این از اصول برندینگ اپل بود

او با کارمندان پروژه‌ها تعاملی نزدیک داشت و از این قبیل نیروهای درجه یک، افرادی با حداکثر توان می‌ساخت و به کمتر از عالی راضی نبود!

از استیو جابز نقل است:

زمانی که افراد درجه دو را استخدام می‌کنید پس از آن افراد درجه سه و چهار نیز به سمت شما سرازیر می‌شوند

بالعکس زمانی که فقط افراد درجه یک را استخدام می‌کنید آن‌ها خودشان به شما سایر افراد درجه یک را معرفی خواهند کرد.

به همین علت هم در طی زمان نیروهایی را دورو بر خود جمع کرد که همه از بهترین‌ها بودند!

آن‌ها چون می‌دانستند قرار است محصولاتی بسازند که دنیا را تغییر دهد این خصوصیات اخلاقی خشن را قبول کرده بودند برای رسیدن به هدفی بزرگتر!

پس از امروز معیار خشن بودن را استیوجابز به عاریت نگیریم.

ما باید همه چیز را در کنار هم ببینیم و نه فقط آن بخشی که برای‌مان جذاب‌تر است.

 

  1. مدل رهبری جف بزوس در برندسازی و برندینگ آمازون:

کسی که برند آمازون را با کمترین امکانات ممکن پایه‌گذاری کرد.

او آدمی به شدت اهل آموختن بود و از اولین رهبرانی بود که از کنفرانس جهانی تد حمایت کرد و باعث شد این برند پا بگیرد.

جف بزوس از همان روزهای اولی که آمازون را پایه‌گذاری کرد  به شدت از تجمل دوری گزید.

او هیچ زمان به دنبال ساخت دفترهای لوکس  و لاکچری برای ساختمان آمازون نبود.

وی بهترین پول‌ها را برای خرید کامپیوترها که مهم‌ترین ابزار آن‌ها بودند و استخدام نیروهای ماهر به کار می‌برد

در حالی که برای خرید مبلمان دفترهایش همواره به دنبال اقتصادی‌ترین و مناسب‌ترین لوازم اداری بود!

دقت کنید که جف بزوس مالک این برند قدرتمند دنیا یعنی آمازون تمرکزش همواره روی مهم‌ترین‌ها بود!

چه بسا همین صرفه‌جویی‌های اولیه که از اصول برندینگ آمازون هستند باعث شد که آن‌ها بتواند بحران‌ها را پشت سر گذاشته و اکنون او به یکی از ثروتمندان دنیا بدل شده.

این روزها زیاد می‌بینم که دوستانی هر آنچه پول دارند و چه بسا با کلی وام و قرض اعتبار، شرکت یا مجموعه‌ای را راه‌اندازی می‌کنند

آن‌ها  از همان ابتدا در صدد خریدن لوازم گران‌قیمت کم‌مصرف هستند!

به این امید که این عوامل به جذب مشتری  و فروش و سود آن‌ها کمک کند.

نمی‌گویم که این کار قطعا اشتباه است شاید برای انگشت‌شماری از کسب‌وکارها مثمر ثمر باشد.

اما نکته این است:

شمایی که این هزینه‌های جانبی را می‌نمایید آیا برای ادامه مسیر پول کافی خواهید داشت؟

  • برای خرید محصولات یا خدمات مهم اولیه؟
  • برای استخدام نیروهای ارزشمند؟
  • برای توان حفظ برند در بحران‌ها یا حمله شدید رقبا و …….

 متاسفانه باید بگویم اغلب خیر!

مقاله برندینگ و رهبری برند
در این مقاله به موضوع رهبری در برندینگ پرداخته‌ایم

کافیست هر ازگاهی نگاهی به آگهی‌های سایت‌های فروش لوازم دست‌دوم بیندازید

می‌بینید چه میزان لوازم دفتری یا وسایل کافی‌شاپ یا باشگاه و …. را حاضر هستند با قیمت‌های نصف خرید تنها بعد از یک یا دوسال به فروش برسانند!

حتی دوستی را می‌شناسم که درصدد افتتاح یک رستوران بود و به حدی برای راه‌ اندازی هزینه‌تراشی کرد

او قبل از افتتاح پول کم آورد و مجبور شد هر آنچه خریده بود را با 30تا40 درصد کمتر از قیمت خرید به فروشنده‌ها یا دیگران عودت دهد!!

حتی قبل از افتتاح و متاسفانه این اتفاقات این روزها کم نمی‌افتد.

 

اما نتیجه‌گیری از مقاله رهبری در اصول برندینگ:

احتمالا شما دوست عزیزی که مشغول خواندن این مقاله هستید یا کسب وکاری دارید یا در فکر راه‌ اندازی یک برند یا کسب وکار جدید هستید.

پیشنهادم این است که سایر برندهای مرتبط و حتی غیر مرتبط اما موفق و گاهی هم شکست‌خورده را بررسی کنید.

سعی کنید نکات بارز موفقیت و احتمالا شکست آن‌ها را بررسی کنید،

هرچند که باید بپذیریم در بسیاری از موارد شانس نیز نقش مهمی دارد اما باز هم می‌توان درس‌های بسیاری از بررسی نمونه‌های واقعی داشت.

اما یک نکته مهم دیگر این که:

 هرگز سعی نکنید که شخص یا برند دیگری را عینا کپی کنید.

شما می‌توانید اقتباس کنید اما در اولین فرصت به آموخته‌های خود رنگ  بوی شخصی‌سازی شده داده و مدل رهبری آموزنده خودتان را به دست آورید.

در انتها پیشنهاد می‌کنم مقاله زیر را حتما مطالعه نمایید:

مقاله مدیریت برند به زبان ساده

احسان مهدی‌ نژاد نویسنده و  مدرس اصول برندینگ 

 درباره مجموعه هزارمدیر و احسان مهدی‌نژاد بیشتر بدانید

 

 اما برای دوستانی که این مقاله را جذاب یافتند و علاقه‌مند بودند هرچه بیشتر مطالبی از این دست را مطالعه کنند پیشنهادی خوب داریم:

کتاب برندباز در 17 فصل مجزا یک به یک به نرم‌افزار برندینگ پرداخته است

این که رهبران، مدیران و صاحبان برندهای شخصی یا شرکتی چگونه باید برندشان را به سرمنزل مقصود برسانند

پس بد نیست که نگاهی به خلاصه این کتاب و توضیحاتی که در ویدیوی مکمل این کتاب است بیندازید.

کتاب برندباز
در این کتاب در17 فصل درباره برندینگ حرفه‌ای صحبت کرده‌ایم

توضیحات بیشتر درباره کتاب برندباز(کلیک کنید)

(Visited 295 times, 1 visits today)
اشتراک گذاری با دیگران :

2 نظر در “سه دیدگاه متفاوت درباره هدایت و رهبری یک برند

  1. محمدرضا انصاري می گوید :

    بسيار عالي بود احسان عزيز
    لذت بردم و استفاده كردم.
    يك پيشنهاد دارم.:
    وقتي در مقاله از كتابي نام مي بريد، لينك خريد كتاب رو هم بزازيد كه اگر كسي علاقمند بود، همانجا خريد كند.

    • احسان مهدی نژاد می گوید :

      درود بر شما استاد انصاری عزیز ممنون از نکته‌ای که گفتید حتما میگم انجام بشه
      سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *