چکیده کتاب ذهن کامل نو نوشته دنیل پینک
کتاب یک ذهن کاملا جدید یا یک ذهن کاملا نوA Whole New Mind، اثر دنیل اچ پینک که در سال ۲۰۰۵ نوشته شده، در مدت کوتاهی به ۱۶ زبان دنیا ترجمه شده و بسیار پرفروش شده است.
موضوع اصلی کتاب بر اساس تواناییهای قسمت راست مغز ما تدوین شده و این که چرا در جهان و جوامع کنونی افرادی که از توانمندیهای سمت راست مغزشان استفاده کنند موفقتر هستند؟
لازم به ذکر است که بعد از نوشتن این کتاب تحقیقاتی نشان دادهاند که آنچنان تمایزی میان قسمتهای راست و چپ مغز وجود ندارد، با این وجود این موضوع هیچ از ارزشهای این کتاب کم نمیکند چرا که بیش از ساختار فیزیکی خود مغز به مفاهیم موجود پرداخته شده است.
در ادامه میخواهبم چکیدهای از این کتاب و نکتههای ارزشمندی که در آن بیان شده را برایتان بیان کنم.
—***—
در ابتدا باید بدانید که چون تاکید بر توانمندی سمت راست مغز، اساس کتاب یک ذهن کاملا جدید را تشکیل میدهد، شما خواننده گرامی اگر فردی کاملا منطقی هستید شاید بعد از خواندن این کتاب با چالشهای فکری مواجه شوید و حس کنید که آموختههای کنونیتان تا الان اشتباه بوده.
احتمالا هم، همین موضوع تا حدود زیادی باعث مقبولیت این کتاب شده است.
در کتاب یک ذهن کاملا جدید، شش توانایی ذاتی ما انسانها معرفی و بررسی شدهاند که از نیمکره راست مغزمان میآیند و نویسنده آنها را خصائص ششگانه نامیده است:
1.طراحی
2. داستانگویی
3. تفکر ترکیبی
4. همدلی
5. بازی و
6. معناگرایی.
از نظر دنیل پینک این خصیصهها، ویژگیهای ششگانه اصلی ما انسانها هستند که تسلط ما بر آنها میتواند عامل اصلی موفقیت ما باشد.
فصل نخست: عملکرد متفاوت نیمکره راست و چپ مغز چیست؟
تا سال ۱۹۵۰ میلادی تقریبا تمام تحقیقات علمی نشان از اهمیت ویژه نیمه چپ یا قدرت تفکر منطقی داشتند و طی قرنها، این تصور غالب وجود داشت که تفاوت اصلی حیوان و انسان در نقش تحلیلگر مغز ما نهفته است. تا این که در این سال، دانشمندی به نام اسپری، تشخیص داد، نقش بسیار مهم کلنگر بودن بر عهده سمت راست مغز است! قسمتی که الگوها را تشخیص میدهد و در زمان لازم در یک لحظه مهم، کمک به اخذ تصمیمی سرنوشتساز مینماید!
جالب است بدانید که تشخیص این موضوع برای اسپری جایزه نوبل را به ارمغان آورد! حالا دیگر اثبات شده که ما دوذهنی هستیم. راز مشاهده کردن واقعی دنیا، خاموش کردن قسمت چپ، یعنی قسمت منطقی و پرمدعای همهچیزدان است. تنها این زمان است که جادوی مغز قدرتمند راست به کار میافتد.
سه دهه تحقیق نشان داده است که وضعیت عملکرد دو نیمکره مغز ما به صورت زیر است:
- هر نیمکره قسمت دیگر بدن را کنترل میکند. به عبارتی سکته راست مغز، قسمت چپ بدن ما را از کار میاندازد. از آنجایی که ۹۰ درصد مردم دنیا راستدست هستند، حرکاتی مثل نوشتن و خوردن با نیمکره چپ ما کنترل میشود.
- نیمکره چپ مغز ما کارها را ترتیبی انجام میدهد اما نیمکره راست همزمان فعالیت میکند. مثلا تفسیر چهره که کاری بسیار پیچیده است بر عهده سمت راست مغز ما قرار دارد و همین مزیت نسبی انسان نسبت به کامپیوتر است
- نیمکره چپ تحلیلگر و نیمکره راست ترکیبگر است، یعنی توانایی آن در درک کلی موضوع است. مثلا نیمه چپ در فهم متون تخصص دارد اما نیمه راست لحن را درک میکند.
- وقتی شما به کسی که کار مهمی را فراموش کرده است میگویید: «استاد! اینو جا گذاشتی!» از نظر مغز چپ این یک اطلاعرسانی است اما از نظر مغز راست لحن توهینآمیز تلقی میشود. یعنی این که بیحواس، چیز به این مهمی را جا گذاشتی!
فصل دوم: چرا باید در دنیای امروز دنبال توانمندیهای نیمکره راست مغزمان باشیم؟
در ادامه کتاب، نویسنده به دلایلی میپردازد که به خاطر آنها در جوامع امروزی ما دیگر نمیتوانیم بیش از حد به تواناییهای قسمت چپ یا تحلیلی منطقی مغزمان اتکا کنیم و هرچه زودتر باید فکری به حال قسمت راست یا کلنگر خود کنیم.
دنیل پینک در فصل دوم کتاب یک ذهن کاملا جدید برای این موضوع سه دلیل برشمرده است: فراوانی، قیمت ارزان در آسیا و جایگزینی ماشین با انسان در دنیای امروز.
فراوانی
دنیل پینک میگوید که ۳۰-۴۰سال پیش، خانوادهها تمایل داشتند فرزندانشان به پزشکی، مهندسی یا وکالت روی بیاورند.
هنوز که هنوز است هم تمام آزمونهای موجود سابق و اکنون ما در ایران هم بر مبنای مغز چپ و منطقی استوار شده و به کمترین تواناییهای کلینگری و هنری افراد توجهی ندارد!
اما در مقایسه با بیست یا سی سال پیش، ما انسانهای اکنون انتخابهای زیادی داریم و در فراوانی زیادی دستو پا میزنیم. ۳۰ سال پیش برای خرید یک کفش ورزشی فقط ۲یا ۳ مغازه در محله ما وجود داشت. اما آخرین باری که من کفش ورزشی خریدم از بین صدها مدل و دهها فروشگاه در دسترس به سختی یکی را انتخاب کردم.
تا دیروز هر چیزی که جلوی ما میگذاشتند را به راحتی میخریدم. یادم میآید چندسال پیش که تب آپارتمانسازی بالا گرفته بود مردم هر آپارتمانی که کمی با شرایطشان تطبیق داشت را میخریدند.
اما امروز، بسیاری از افرادی که قصد دارند آپارتمان بخرند و پول زیادی بپردازند به دهها نکته از قبیل، نمای رومی، منظره ساختمان، لابی، سنگ توالت، کلید و پریز، نام مهندس معمار و دهها عامل دیگر توجه دارند و نقش طراحی بسیار پررنگ تر از سابق شده است.
انسانها در دنیای امروزی با این همه فراوانی دیگر به راحتی ارضا نمیشوند. برای اغلب مردم دنیا دیگر دغدغه بقا وجود ندارد بلکه اکثریت دغدغه تعالی دارند!
ارزانی نیروی کار در آسیا
در سالهای اخیر مهندسان جوانی در فیلیپین، هند و چین سربرآورده که با دستمزدهایی بسیار نازلتر از غربیها مشغول به کار هستند. برنامهنویسان آمریکایی که سالی ۷۰ هزار دلار در آمد داشتند اکنون با رقبای هندی مواجه هستند که تنها به اندازه یک نظافتچی رستوران آمریکایی دستمزد میگیرند که البته همین دستمزد ۲۵ برابر یک هندی عادی است!
اکنون ۴۸ درصد نرمافزارهای شرکت جنرال الکتریک در هند تهیه میشود! یعنی ۲۰ هزار نفر کارمند جنرال الکتریک اکنون در هندوستان هستند. زیمنس ۳ هزار برنامه نویس در هند دارد. هر شغلی مبتنی بر زبان انگلیسی، در بازارهای آمریکا و انگلیس و استرالیا را میتوان بسیار ارزانتر در هند انجام داد.
جایگزینی انسان با کامپیوتر
در دنیای امروز، بسیاری کارها به ماشینها و کامپیوترها سپرده شده است. ماشینها به سرعت کارهای منطقی را از انسانها میربایند. حتی شغلی مثل پزشکی هم از این داستان مجزا نیست.
بگذارید خاطرهای شخصی (احسان مهدینژاد) برایتان تعریف کنم. حدود ۳۰ سال پیش در آلمان و در شهر کلن با پدرم روزی در یک پارک که جشنی برگزار میشد قدم میزدیم. ظاهرا آن روز، روز بهداشت یا همچنین چیزی بود.
کامپیوتری وجود داشت که تست سلامتی میگرفت. به اصرار داییام، پدرم یک سری اطلاعات بدنی به کامپیوتر داد و دستگاه پس از چند دقیقه یک نسخه به ما داد. توضیحات کاملی که ما را مبهوت کرده بود. تا سالهای سال پدرم این برگه را در خانه نگه داشته بود و مدتها خاطرهاش را برای دوستان تعریف میکرد.
در دنیای امروز بسیاری از سوالات پزشکی و حقوقی و …. را میتوان به راحتی در اینترنت جستجو کرده و به پاسخهای کمهزینه رسید.
بر اساس این سه تفاوت در جهان امروزی، در دوران جدید سه سوال بسیار مهم وجود دارد که افراد و مدیران و سازمانها باید از خود بپرسند:
- آیا به این محصول در این دوران فراوانی نیازی هست؟
- آیا این کار در جای دیگر ارزانتر انجام میشود؟
- آیا این کار را کامپیوتر میتواند انجام دهد؟
فصل سوم: دوران استفاده از نیمکره راست مغز است
پس همانطور که توضیح داده شد، باید بدانیم امروزه به دلیل فراوانی و وجود ماشینها و نیروی کار ارزان آسیا دوران جدیدی به نام دوران مفهومی آغاز شده است. اکنون دوران افرادی است که با نیمه راست مغز خود تفکر میکنند. اما راست مغزی یعنی چه؟
این مفهوم شامل توانایی خلق آثار هنری، عاطفی، تشخیص الگوها و فرصتهای موجود، ترکیب اندیشهها، یافتن شادی در خود و دیگران است.
امروز دانشکدههای پزشکی بسیاری از نقاط دنیا به دنبال فراگیری پزشکی داستانی هستند حتی در برخی از دانشگاههای پزشکی واحدهای نقاشی و معنویت قرار دادهاند.
در ژاپن هم مدتی است که دانشگاههای ریاضیات و علوم به معنویات روآوردهاند برای درک معنا و رسالت واقعی زندگی!
امروزه بسیاری از کمپانیهای بزرگ دنیا مثل جنرال موتورز به دنبال استخدام فارغ التحصیلان هنر هستند و نه M.B.A ورود دانشجویان به دانشگاههای هنر بسیار سختتر از رشتههای دیگر شده است. اکنون به سرعت، تعداد پذیرفتهشدگان علمی و اقتصادی مشاغل کم شده و تقاضای استخدام هنرمندان و طراحان به شدت در حال افزایش است.
این روزها شرکتهای بزرگ دنیا به دنبال این هستند که محصولاتشان را زیبا و گیرا بسازند. چندی پیش مدیر عملگرا و مسن جنرال موتورز گفته بود:
ما در کار هنر هستیم!
اکنون تمامی کسب وکارها برای طراحی آگهیها و محصولاتشان به یک گرافیست نیاز دارند..
تحقیقات شخصی به نام گلمن نشان داد که ضریب هوشی I.Q بسیار کم ارزش تر از ضریب احساسی یا E.Q است. درون یک سازمان موثرترین رهبران افرادی خوشرو و خندهساز هستند که سه برابر افراد عادی دیگران را میخندانند.
اکنون چندسالی است که جمعیت بسیار زیادی به ورزشهایی مانند یوگا علاقهمند شدهاند و افراد زیادی به دنبال کسب معنا در زندگی هستند.
پس در دنیای امروز:
- باید یاد بگیرید که طراحی بکنید، آن هم خلاقانه، هوسبازانه و عاطفی.
- استدلال دیگر کافی نیست، باید داستانگویی را هم فرابگیرید.
- فقط تمرکز نکنید بلکه ترکیب هم بکنید. مثل استیو جابز که موبایل و اینترنت را ترکیب کرد.
- سعی نکنید که فردی فقط منطقی باشید. امروز باید همدل هم باشید. فروشندهای امروز موفق است که دوست مشتری باشد.
- عبوس و جدی بودن بس است اکنون وقت بازی و شوخ طبعی است.
- مال جمع کردن کافی است معنای زندگی را به خاطر بیاورید.
از نظر دنیل پینک در جهان امروزی خصائص ششگانه مورد نیاز همگان هستند. فصلهای بعدی کتاب به معرفی هرکدام ازین خصیصههای ششگانه اختصاص داده شده است.
فصل چهارم: طراحی
دنیل پینک در فصل چهارم کتاب یک ذهن کامل جدید بیان میکند که میشود با قدرت گفت که نسل آینده نسل موفقیت طراحان است. اگر میتوانید، فرزندانتان را به جای کلاس ریاضی به کلاس طراحی بفرستید. حتی بد نیست که خودتان یا همسرتان هم به این دورهها بروید.
یکی دو سال پیش که کتابهایی از استیوجابز و سیر حرکتی شرکت اپل را میخواندم متوجه شدم که تا چه حد مبحث طراحی برای اپل اولویت داشته است و شاید بتوان گفت: همین عامل دلیل اصلی موفقیت آنها بوده است.
شرکت سونی اکنون ۴۰۰ طراح دارد. حتی کلیسایی در آمریکا بیش از۶۰ طراح دارد. اکنون زمانی است که اهل کسبوکار نباید طراحان را بهتر بفهمند بلکه آنها باید خودشان طراح باشند!.
راجر مارتین(رئیس دانشگاه مدیریت تورنتو) میگوید: اکنون طراحی تنها چیزی است که یک محصول را از محصول دیگر متمایز میکند.
کریس بنگل رئیس شرکت بی ام و میگوید: ما اتومبیل نمیسازیم، ما آثار هنری متحرکی میسازیم که عشق راننده به کیفیت را بیان میکند!
من زمانی که چندین پیش قصد تعویض اتومبیلام را داشتم بین چند انتخاب از بین مدلهای هیوندایی، رنو،کیا و تویوتا تردید داشتم. سرآخر هم یک اتومبیل کیا اسپورتیج ۲۰۱۳ قهوهای خریدم که اکنون مطمئن هستم این انتخابم به دلیل طراحی خاص و خارقالعاده آن بوده است.
امروز طراحی باید مردم را شاد کند و زندگیشان را بهبود ببخشد. افرادی که گوشیهای آیفون اپل را در دست میگیرند پول احساس لذت خود را دادهاند و نه چیز دیگر!
امروز حتی اگر توستر و آب پرتقالگیری هم میسازید باید هنر طراحی را در آنها به کار بگیرید. اکنون اگر پزشکی میخواهد موفق باشد باید روی طراحی مطب خود هزینه کند. کمکم عصر پزشکان خسیسی که فقط به فکر پول درآوردن بودند به سر میآید.
طراحی یک استعداد شخصی است که واگذاری آن به خارج از کشورها نشدنی است. همچنین ماشینی کردن آن نیز امکانپذیر نیست. طراح بودن یعنی عامل تغییر بودن و طراحی یعنی راحتتر کردن زندگی برای مردم.
فصل پنجم : داستانگویی
نیاکان ما از هزاران سال پیش بعد از شکار روزانه، شبها دور آتش برای یکدیگر داستان نقل میکردند. داستان ابزار پایهای تفکر ماست.
داستانگویی وسیله اصلی ذهن ما برای نگاه به آینده و برنامهریزی است که دنیل پینک در فصل پنجم کتاب یک ذهن کامل جدید درباره آن صحبت کرده است.
دو دهه پیش، اطلاعات نقش ارزشمندی داشتند اما امروز یک کودک در آفریقا هم میتواند به سرعت یک کتابدار در انگلیس به همان اطلاعات ناب دسترسی داشته باشد و این یعنی این که عصر اطلاعات هم به سر آمده است!
اما داستان، اطلاعات، دانش و عواطف را در یک پکیج خلاصه میکند. امروز خلاصهکردن، عاطفیکردن و زمینهسازی کردن در عصر مفهومی اهمیت دارد.
برای مثال اطلاعات میگوید: ملکه مرد و شاه هم مرد! اما داستان میگوید: ملکه مرد، شاه هم از دل شکستگیاش مرد.
شرکتها دارند پی میبرند که داستانها، قدرت زیادی با خود دارند و داستانهای برندها نقشی بسیار پر رنگ یافتهاند. برای مثال اکنون یک مشاور املاک برای خانههایش داستانی از زندگی صاحبان قبلی آن در آستین دارد!
در انگلیس شخصی به نام ریچارد اولیویه، داستان را با مسائل شرکتها ترکیب میکند و به آنها مشاوره میدهد. او میگوید که با اجرای نمایشهای اساطیری و ترکیب حسابداری با داستان میتوان شرکتها را بهخوبی اداره کرد!
برای نمونه به داستان برند مرغ سوخاری پاپییز چیکن توجه کنید که به سرعت موفق شدهاند.
چند سال پیش وقتی شرکت تازه نفس popeyes chicken وارد عرصه رقابت در عرضه مرغ سوخاری شد شعار داستانشان این بود:
آنها گفتند که ما به هر فروشگاه مرغ سوخاری که رفتیم از مزههای تکراری و بدون ادویه آن خستهشدیم. پس بر آن شدیم که مردم آمریکا را از مرغهای بدون ادویه نجات دهیم!
ما با ادویههای مکزیکی آمدهایم تا به شما نشان دهیم معنی ادویه و مرغ سوخاری واقعی چیست.
حالا بگذارید یک داستان از خودم تعریف کنم. چندسال پیش، یکبار دوو ماتیز کوچولو و سفید داشتم، روزی از روزها ماشینام را برای تعمیر، نزد مکانیک بردم، او نگاهی به ماشین انداخت و گفت به گمانم مشکل را فهمیدم!
سپس مرا برای خرید چندین قطعه به بازار فرستاد، من هم ویلان و سیلان از این فروشگاه به آن فروشگاه تا توانستم با سختی قطعات سفارش دادهشده را پیدا کرده و با قیمتی بالا و حتی با خواهش و تمنا ( چون میگفتند باید ماشین را بیاوری گاراژ خودمان) خریداری کنم، خب، قطعات را آوردم و به اوستای مکانیک دادم، او هم قطعات را جاگذاری کرد و دوباره ماشین روشن نشد!
اوستای گرانقدر سرآخر فهمید که ایراد فقط و فقط از شلشدن سر یک وایر(قطعه برقی) ساده بوده است.
اما من بیچاره برای پس دادن قطعات به فروشگاهی که لوازم خریده بودم رفتم و با برخورد بسیار تند فروشنده روبرو شدم. سر آخر با کلی مکافات و شرمندگی قطعات را پس دادم و پولم را گرفتم.
پس از آن بود که نتیجه گرفتم، همیشه برای رفع یک مشکل به ظاهر پیچیده در ابتدا از سادهترین روشها شروع کنم تا به این حد زحمت و خفت و خاری را تجربه نکنم.
دوستان این قدرت داستان است.
داستان، بیانگر مسیری برای فهمیدن است. امروزه داستان در بسیاری از دانشکدههای پزشکی نقش موثری یافته است. جنبشی به وجود آمده است که آن را پزشکی روایتی مینامند.
در بسیاری از دانشگاههای پزشکی دنیا واحدهای علوم انسانی آموزش داده میشود. ما هم اگر کمی دقت کنیم، اغلب به پزشکانی اعتقاد داریم که با داستانهای ما آشنا هستند یا خودشان داستانسرایان خوبی هستند.
برای ساختن داستانهایی برای برند شخصی یا سازمانی خود میتوانید نگاهی به محصول داستان برند در سایت هزارمدیر بیندازید.
فصل ششم: تفکر ترکیبی
تفکر ترکیبی یعنی دیدن روابط بین رشتههای نامربوط و تفکر کلینگر که دنیل پینک در فصل ششم کتاب یک ذهن کاملا جدید به معرفی آن پرداخته است.
این نوع تفکر، ویژه رهبران ارکستر و آهنگسازها و به عبارتی رهبران ارزشمند است. همچنین دیدن تصویر کلی در کارآفرینان و مخترعان وجود دارد.
سه گروه دارای فرصتهای بیشماری در این زمینه هستند: 1-مخترعان، 2- ساختارشکنها و 3-استعارهسازها.
مرکز «آها یافتم!» یا همان مرکز ارشمیدسی با هزاران جرقه در سمت راست مغز ما به وجود میآید که افراد خلاق و مخترعان از آن استفاده میکنند.
ساختارشکنها چند ویژگی را باهم دارند مثل:
پزشکی که موسیقیدان است. فیلسوفی که تاجر است و چند زبان بلد است. استیوجابز توانایی بازاریابی و فنیمهندسی را با هم ترکیب کرد و موفق شد. مثلا محمدرضا علیمردانی یا مهران مدیری ترکیبی از بازیگری، هنرپیشگی، مدیریت، کارگردانی، طراحی و داستانگویی هستند.
استعارهسازی یعنی درک یک چیز از منظر دیگر.
فرآیندهای فکری بشر عمدتا استعارهاند. دلیل راهگشا بودن و ماندگاری ضربالمثلها هم همین است:
« ترک عادت موجب مرض است!»
« گدا به گدا رحمت به خدا»
« اول برادریات را ثابت کن بعد تقاضای ارث کن»
«دونشو اینجا میخوره تخمشو جای دیگه میگذاره»
و دهها مورد قدرتمند و کاربردی دیگر که در زمان تصمیمات مهم زندگی، جلوی ما سبز میشوند.
در دنیای امروز میتوان گفت که مهمتر از ضریب هوشی (I.Q) و ضریب هیجانی (E.Q)، ضریب تفکر استعاری (M.Q یا Metaphor Quotient).است. امروز چیزی که بسیار اهمیت دارد داشتن دید کلی است.
فصل هفتم: همدل بودن
در فصل بعدی از کتاب یک ذهن کاملا جدید، دنیل پینک به بیان اهمیت حس همدلی در جهان امروز پرداخته است. همدلی از آن دسته استعدادهای ذاتی ارزشمند است که قابل کپی برداری توسط نیروی کار ارزان نیست و بنابراین ارزشمند است.
همینطور همدلی و تشخیص عواطف قابل سپردن به کامپیوترها نیست. دانشمندی میگوید: کامپیوترها در ریاضیات، فوقالعاده قدرتمندند اما در تشخیص عواطف اوتیسم دارند.
اکنون درسی پر طرفدار در دانشگاه بیزنس استانفورد وجود دارد به نامInterpersonal dynamics یا پویایی بین فردی، که لزوم همدلی کردن اغلب مشاغل را با دیگر افراد جامعه نشان میدهد.
یکی از مهارتهای لازم برای همدلی، تشخیص عواطف و تشخیص حالات چهره است.
چهره ما ۴۳ عضله کوچک دارد که حرکتهای خاص و ظریفی در زمان احساسهای گوناگون دارند و درک حالات چهره، تخصص نیمکره راست مغز ماست.
پروفسور پل اکمن ثابت کرده است که حالات چهره در تمام دنیا تعبیرهای یکسانی دارد.
امروز وکیلی موفق است که چهره قاضی را بخواند، پزشکی ثروتمند میشود که حالات چهره بیمار را تشخیص دهد و فروشندهای پر فروش است که حالات صورت مشتریان را درک کند.
تجریه نشان داده است، بیماری که تحت درمان یک پزشک همدل باشد احتمال بیشتری دارد که خوب شود تا یک پزشک فقط منطقی!
طراحان خوب هم حس همدلی قوی دارند یعنی خود را جای هرکسی میگذارند که قرار است محصول یا خدماتی را تجریه کند.
جالب است بدانید مغز زنان اصولا برای همدلی کردن سیمکشی شده است و مغز مردها برای سیستمسازی کردن! روانشانی به نام سیمون بارون کوهن میگوید: برای سیستمسازی نیاز به بیاعتنایی دارید که کاری مردانه است.
دختران حتی از سه سالگی در تعیین راست و دروغ از مردان قویتر هستند.
مردها و زنها در دوستیها ترجیح میدهند برای همدلی نزد دوستان زن خود بروند.
البته مردانی داریم که مغزهای زنانه دارند و بالعکس. اما در جهان امروزی آنهایی پیشرفت میکنند که میتوانند از هر دو نیمه مغز استفاده کنند. عصر مفهومی عصر دوجنسیتی ذهنی است.
فصل هشتم بازی
انیشتین گفته بود: بازی، عالیترین شکل تحقیق و پژوهش است. دنیل پینک در فصل هشتم کتاب یک ذهن کاملا جدید به اهمیت بازی در دنیای امروز پرداخته است.
امروزه درهم آمختن بازی و کار در بسیاری از سازمانها امری مهم تلقی میشود. ارتش آمریکا با ساخت یک بازی ویدویی رایگان به شدت انگیزه افراد را برای ورود به ارتش بالا برده است!
امروز تقاضای کمتری برای کدنویسی و تقاضای بیشتری برای ساخت بازی وجود دارد.
پزشکانی که سه ساعت در هفته بازی ویدیویی انجام دادهاند ۳۰ درصد در انجام نوعی عمل جراحی موفقتر بودهاند. امروز بازیهایی برای درمان بیماریهای قند و سرطان نیز ساخته شده است تا انگیزه کودکان را برای خوردن داروها و مبارزه با بیماری بالا ببرد.
شوخی، شکلی از توانمندیهای انسان است که کامپیوترها قادر به تقلید آن نیستند.
اگر بتوانیم در کسب و کار خود شوخیهای ماهرانه به کار ببندیم، چرخهای مدیریتی را روانتر میچرخانیم.
طبق تحقیقات، مدیران موثر تا دوبرابر مدیران عادی اهل شوخی هستند. مقایسه کنید با سالها پیش که خنده در محل کار، عمل مجرمانهای بوده و در کارخانه هنری فورد جریمه داشته است.
اکنون بی از ۲۵۰۰ باشگاه خنده در سراسر جهان وجود دارد. کل فلسفه این باشگاهها این است که بیشتر اهل خنده باشیم و از قسمت راست مغز بیشتر کار بکشیم. در باشگاههای خنده، قانون کلی این طور است که بیخودی میخندیم تا کم کم خندهها شکل واقعی به خود بگیرند.
فصل نهم معنا
دنیل پینک فصل نهم کتاب یک ذهن کاملا جدید را به اهمیت معنا در جهان امروز اختصاص داده است.
برای انسانها کشف معنای زندگی از تمام انگیزهها مهمتر است. اگر معنای انجام هر کاری را پیدا کنیم این خود قویترین انگیزه برای انجام آن کار است.
این اعتقاد دکتر ویکتور فرانکل است که در کتاب مشهورش انسان در جستجوی معنا آن را توضیح داده. دکتر روانشناس اتریشی که در زندانهای هیتلر اسیر بوده و در آنجا معنای واقعی زندگی را پیدا میکند.
خود من که همین الان ساعت ۵.۳۰صبح مشغول خواندن و خلاصهنویسی کتاب ذهن کاملا نو هستم، فقط وفقط به دلیل معنای زندگی است که این کار را انجام میدهم.
من در حال گذار از یکی از پرفشارترین مراحل زندگیام هستم. همزمان دوشغل را اداره میکنم و اگر دستیابی به معنای واقعی زندگی نبود، الان در رختخواب خوابیده بودم.
متاسفانه امروز اغلب مردم جهان چیزی ندارند که برای آن زندگی کنند.
این خلاصه را برای اولینبار ۶ سال پیش نوشتم و دیگر۵ صبح بیدار نمیشوم! اما هنوز معنای زندگی برای من ارزش بسیاری دارد
فکر میکنم که معنویات و اعتقادات، درون ژنهای ما سیمکشی شده است و هر انسانی باید برای خودش اعتقادات معنوی حمایتکنندهای داشته باشد.
این سیمکشی احتمالا در نیمه راست مغز انجام شده است. افرادی که در حالت شوریدگی مذهبی قرار داشتهاند را اسکن مغزی کردهاند و تصاویر بر این نکته تاکید داشتهاند.
اگر بتوانید برای کسب و کار خود دلایلی معنوی پیدا کنید این خود یکی از بهترین روشهای بالابردن روحیه کارمندان است.
ظاهر امور نشان میدهد که روز به روز درک ارزش معنویت در محیط کسب و کار برای مدیران درجه یک بیشتر مشخص میشود. شادی عامل بهرهوری بالاتر و کسب درآمد بیشتر است.
اما طلب معنا خود بزرگترین شادی است. مارتین سلیگمان روانشناس میگوید: رسالت ارضا کنندهترین شکل کار است.
—***—
جمعبندی کتاب یک ذهن کاملا جدید تا اینجا:
- آیا کار کنونی شما را کسی میتواند ارزانتر انجام دهد؟
- آیا ماشین یا کامپیوتر میتواند آن را سریعتر انجام دهد؟
- آیا چیزی که مشغول ارائه آن هستید، میلهای غیرمادی شما را ارضا میکند؟
این موارد شکاف بین افراد ماندگار و افراد فانی هستند. در دنیای امروز باید طراحی کنید، داستان بگویید، بازی کنید، نوآور و همدل باشید و معنای زندگی را یافته و به دیگران نیز ببخشید.
حالا که با اهمیت قابلیتهای نیمکره راست مغز و حواس ششگانهای که دنیل پینک در کتاب یک ذهن کاملا نو آنها را معرفی کرده پیبردیم، پیشنهاد میکنم مقاله چکیده کتاب هنر شفافاندیشیدن اثر رولف دوبلی را بخوانید که به بیان خطاهای انسانی پرداخته است.
در ادامه میخواهیم راهکارهایی کاملا عملی را که دنیل پینک در این کتاب میدهد برای این که چطور میتوانیم یک ذهن کاملا جدید داشته باشیم، با هم مرور کنیم.
—***—
دنیل پینک در کتاب یک ذهن کاملا جدید توضیح داده است که به دلیل فراوانی و وجود ماشینها و نیروی کار ارزان آسیا دوران جدیدی به نام دوران مفهوم آغاز شده است.
اکنون دوران افرادی است که با نیمه راست مغز خود تفکر میکنند. اما راست مغزی یعنی چه؟
این مفهوم شامل توانایی خلق آثار هنری، عاطفی، تشخیص الگوها و فرصتهای موجود، ترکیب اندیشهها، یافتن شادی در خود و دیگران است.
دنیل پینک میگوید که در دنیای امروز:
- عمل به تنهایی کافی نیست باید یاد بگیرید که طراحی هم بکنید؛ خلاقانه، هوسبازانه و عاطفی.
- استدلال دیگر کافی نیست، باید داستانگویی را هم فرابگیرید.
- فقط تمرکز نکنید بلکه ترکیب هم بکنید. مثل استیو جابز که موبایل و اینترنت را ترکیب کرد.
- سعی نکنید که فردی منطقی باشید امروز باید همدلی بلد باشید. فروشندهای امروز موفق است که دوست مشتری باشد.
- عبوس و جدی بودن بس است اکنون وقت بازی و شوخطبعی است.
- مال جمع کردن کافی است معنای زندگی را به خاطر بیاورید.
از نظر دنیل پینک در جهان امروزی این خصیصههای ششگانه مورد نیاز همگان هستند. حالا ببینیم چه راهکارهایی برای تقویت هرکدام از این حواس و مهارتهای سمت راست مغزمان پیشنهاد شده است.
طراحی
برای تقویت مهارت طراحی، یک دفترچه یادداشت تهیه کنید و هر زمان یک طراحی زیبا دیدید یادداشتی درباره آن بنویسید. این یادداشتها را در صفحه نوت مبایل هم میتوانید بنویسید.
از طراحیهای خوب و بد عکس بردارید تا ذهن و چشمتان را حرفهای بار بیاورید. مجلههای طراحی بخوانید. روی اختصاصی کردن محصولات برای مشتریان خود کار کنید. برای هر شخصی محصول خاص خودش را طراحی کنید.
یکی از مشکلات من با همسرم این بود که همیشه میخواست همه چیز را تغییر دهد. اکنون میفهمم که او ذهن خلاقی دارد و باید بیشتر به آن بها بدهد.
از موزههای طراحی بازدید کنید و من پیشنهاد میدهم درکنار عضویت در کانالهای دوستان، در یک کانال خلاقیت هم عضو شوید.
در طرحهای گرافیکیتان چهار عامل را رعایت کنید:
- تفاوت
- تکرار
- هم راستایی
- هم جواری
پیشنهاد میکنم که مشکل پسند باشید. لباسهای عالی بخرید. ضمن این که باید یک نکته را یادآوری کنم: بسیاری از افرادی که میشناسم طراحی را با شلوغی اشتباه میگیرند اما باید بگویم که طراحی یعنی: ساده، زیبا و کاربردی! همین و بس.
درباره اهمیت طراحی ساده، گوشی آیفون مثال خوبی است. استیو جابز از طراحی گوشیهای موجود در بازار بیزار بود و زمانی که تصمیم گرفت اولین ایفون را در سال ۲۰۰۷بسازد به مهندسان و طراحانش گفت:
باید گوشیای بسازید که یک صفحه تصویر و فقط یک دگمه روی آن باشد. همین و بس. این کار در آن روز تقریبا نوعی دیوانگی به حساب میآمد. اما همه شاهد هستیم که این کار انجام شد.
داستانگویی
نیاکان ما از هزاران سال پیش بعد از شکار روزانه، شبها دور آتش برای یکدیگر داستان نقل میکردند.
داستان ابزار پایهای تفکر ماست. داستان وسیله اصلی ذهن ما برای نگاه به آینده و برنامهریزی است. امروزه اهمیت داستانگویی در همه مشاغل از پزشکی تا برندینگ مشخص شده است. پس باید مهارت داستانگویی خودتان را افزایش دهید. برای این کار:
- داستانک بنویسید. نوشتن داستان کوتاه کار سادهای است! درگروههای داستان نویسی شرکت کنید و داستانهای ۵۰ کلمهای بنویسید.
- فرآیند مصاحبه با دوستان، همسایگان و دیگر افراد میتواند تاثیری شگفتانگیز داشته باشد. با ضبط صوت از دیگران مصاحبه بگیرید. کاری بسیار شادیآور و مفرح است.
- از فستیوالهای کودکان دیدن کنید.
- یک داستان بنویسید و برای مجلات بفرستید. با تاکید بر یک جمله از یک مجله داستان را شروع کنید. میتوانید این کار را به صورت بازی گروهی خانوادگی انجام دهید.
- برای الهام گرفتن به سراغ تصاویر بروید. در مکانهای عمومی برای مردمی که نمیشناسید داستان بسازید.
همینطور برای تقویت حس داستانگویی خوب است کتابهای زیر را بخوانید:
ازوپ یونانی، اساطیر یونانی و اساطیر نوردیک، انجیل، ربودن آتش از خدایان نوشته جیمز بونت. فراتر از نقطه گرد، کاربرد پاورپوینت برای ارائه مطلب نوشته کلیف اتکینسون. فهمیدن داستان مصور هنر ناپیدا نوشته اسکات مک کلاود و قهرمانان هزار چهره نوشته جوزف کمپل.
ضمنا اگر به فراگیری داستانگویی برای برند علاقهمند هستید پیشنهاد میکنم نگاهی به صفحه محصول داستانگویی برای برند بپردازید
تفکر ترکیبی
تفکر ترکیبی یعنی دیدن روابط بین رشتههای نامربوط و کلینگری که دنیل پینک در فصل ششم کتاب یک ذهن کاملا جدید به معرفی آن پرداخته است.
این نوع تفکر، ویژه رهبران ارکستر و آهنگسازها و به عبارتی رهبران ارزشمند است. همچنین تفکر ترکیبی و دیدن تصویر کلی در کارآفرینان و مخترعان وجود دارد. برای تقویت تفکر ترکیبی راهکار زیر پیشنهاد میشود.
- سراغ باجههای روزنامهفروشی بروید و مجلاتی را بخرید که هیچگاه نمیخریدید: طلاق، کیک، ورزش و غیره. فقط تورق کنید و همه صفحات را نخوانید!
- نقاشی چهره با ترسیم فقط پنج خط را تمرین کنید.
- در یک دفترچه یا موبایلتان استعارهها را بنویسید.
- به هفت یا هشت لینک تصادفی در اینترنت بروید تا ببینید سر آخر به کجا میرسید؟
- راهحل به کار رفته در یک شغل را برای مشاغل دیگر را آزمایش کنید. ما چندسال پیش، طرح حمل و نقل ۱۰۰ درصد رایگان را از مجموعه فروش مبلمان قرض گرفته و در یک فروشگاه لوازمخانگی اجرا کردیم که تاثیرات چشمگیر داشت.
- جای کلمات را عوض کنید.
- وقتی روی پروژهای کار میکنید یک صفحه الهام بخش خالی داشته باشید.
- قدر آماتور بودن خود را بدانید. فکر کنید که: در کاری که نمی توانم بکنم بهترین هستم! چون زندگی خلاق انجام کارهایی است که نمیتوانید بکنید.
پیشنهاد دیگر این است که به سمفونیهای بزرگ گوش دهید. برای مثال:
- سمفونی نهم بتهوون
- سمفونی ۳۵ موتزارت
- سمفونی چهارم مالر
- اوورتور ۱۸۱۲ چایکوفسکی
- سمفونی ۹۴ هایدن
همچنین پیشنهاد میشود این شش کتاب ارزشمند را بخوانید:
- کوبهایهای بتهوون
- توان ده، چارلز و ری ایمز، کتابی مصور که کل خلقت را با تصاویر معکوس به دی ان ای میرساند با عکسهای کوچک شونده و خلاقانه!
- هنر با هم فکر کردن، ویلیام ایساکز
- استعارههایی که با آن زندگی میکنیم. جورج لیکاف
- بدون پسماند، از لابراتوار مالدیوخو
- چگونه ببینیم، جورج نلسون
برگزاری جلسات طوفان فکری هم راهکار بسیار خوبی برای تقویت مهارت تفکر ترکیبی است.
من سالهاست که هر زمان در بحرانگیر میکنم این کار را انجام دادهام و همیشه هم نتیجه گرفتهام. پیشنهاد دنیل پینک نویسنده کتاب یک ذهن کاملا جدید این است که این کار دستهجمعی انجام شود. در جلسات طوفان فکری:
- به دنبال تعداد باشید و عدد تعیین کنید مثلا ۱۰۰ عدد
- دنبال ایدههای عجیب و غریب باشید
- تصویری باشید
- قضاوت نکنید
- به مکالمات گوش دهید و مودب باشید.
همدل بودن
آزمون ضریب همدل بودن Emphathy Quotient یا EQ که سیمون بارون کوهن طراحی کرده شصت سوال دارد و مشخص میکند که آیا مغز زنانه دارید یا خیر! همینطور ضریب تفکر سیستمی System Quotient یا SQ هم موجود است که مغز مردانه را تشخیص میدهد.
یکی از مهارتهای لازم برای همدلی، تشخیص عواطف و تشخیص حالات چهره است. پس سعی کنید توانایی خودتان در تشخیص حالات چهره را ارتقا دهید.
پروفسور اکمن، که کتابی با عنوان (رمزگشایی از چهره) تالیف کرده، هفت عاطفه اصلی در صورت انسان را دستهبندی کرده است: ۱.خشم ۲. اندوه 3. ترس ۴. حیرت ۵. نفرت ۶. تحقیر ۷. شادی. او راهکارهایی برای تشخیص هرکدام از این عواطف در چهره انسانها بیان کرده.
جالب است بدانید که او آموزشهایی به پرسنل افبیآی، سازمان سیا و کارتونسازها هم در این زمینه داده است.
برای مثال پروفسور اکمن میگوید برای تشخیص لبخند واقعی از لبخندهای ساختگی باید به چشمها نگاه کنید! چرا که لبخندهای واقعی دو عضله چهره را تحت تاثیر قرار میدهد: ن
خست عضلهای که گوشه دهان را بالا میبرد و دوم عضله دور چشم، که ابروها را کمی پایین میآورد. در حالی که خنده مصنوعی فقط عضلات دور دهان را تحت تاثیر قرار میدهد.
به این خنده واقعی لبخند دوشن میگویند و نام آن عضله که مسئول این حرکت است نیز آبیکولاریس آکیویی است.
در واقع اگر کل صورت را بپوشانید و فقط چشمها باز باشند میتوان خنده واقعی را تشخیص داد. پیشنهاد میکنم آزمون ده دقیقهای و بیست سوال بیبیسی برای تشخیص خنده قلابی که بر اساس تحقیق اکمن انجام شده را انجام دهید.
البته باید بگویم متاسفانه با این حجم زیاد افراد بوتاکسی دور و برمان که ابرو و پیشانیهایشان دیگر حرکت نمیکند تشخیص خنده واقعی کاری بس سخت شده است!
دیگر پیشنهادها برای تقویت حس همدلی اینها هستند:
- کتاب آشکار شدن عواطف پل آکمن را بخوانید.
- گوش بایستید و در نقش افراد فرو بروید (البته این موضوع را بافضولی اشتباه نگیرید).
- بازیهای خلاقانه انجام دهید. مثلا کیف یک نفر داوطلب را باز کنید و پنج نفری تشخیص دهید که کیف مربوط به چه شخصیتی است. شرکت ایدئو که طراحی بزرگ است این بازیها را ابداع کرده است.
- کارتهای بازی ۴۹ دلاری ایدئو را تهیه کرده و از آنها استفاده کنید.
- در سرکار خود همدلی کنید و مشکلات همکاران را حل کنید.
- درکلاسهای بازیگری شرکت کنید.
- تمرین لبخوانی و ذهنخوانی کنید. شاید پانتومیم بازی کنید. کارت پستالهای خلاقانه بفرستید.
- داوطلب بشوید. کارهای عامالمنفعه انجام دهید و درد و رنج دیگران را حس کنید.
بازی و شوخطبعی
انیشتین گفته بود: بازی، عالیترین شکل تحقیق و پژوهش است. دنیل پینک در فصل هشتم کتاب یک ذهن کاملا جدید به اهمیت بازی و شوخطبعی در دنیای امروز پرداخته است. امروزه درهم آمیختن بازی و کار در بسیاری از سازمانها امری مهم تلقی میشود.
برای تقویت حس بازی و شوخطبعیتان:
- یک باشگاه خنده پیدا کرده و در آن عضو شوید.
- صدای کارتونها را قطع کرده و خودتان جای شخصیتهای کارتونی صحبت کنید.
- در هر شغلی که هستید شوخطبعی را تمرین کنید.
- به وبسایت نوآوری در بازی سری بزنید
- از بازی های ویدیویی سر در بیاورید. با فرزندانتان بازی کنید.
- فرزندانتان را به پارک برده و با آن ها بازی کنید.
فصل نهم معنا
دنیل پینک فصل نهم کتاب یک ذهن کاملا جدید را به اهمیت معنا در جهان امروز اختصاص داده است. برای انسانها از تمام انگیزهها مهمتر کشف معنای زندگی است. اگر معنای هر چیزی را پیدا کنیم این خود قویترین انگیزه برای انجام هر کاری است.
برای تقویت حس معنا در زندگیتان کتابهای زیر را بخوانید:
- انسان در جستچوی معنا ویکتور فرانکل
- شادی واقعی دکتر مارتین سلیگمان
- جریان(فلو). چیکسنت میهایی
- با زندگی چه کنم؟ پویرونسون
- به فکر بودن نوشته الن لانگر
- کتاب هنر شاد بودن اثر دالای لاما
خواستههای واقعی خود و کاری که اکنون انجام میدهید را بازبینی کنید. این کار برای یافتن معنا بسیار مهم است! اگر میدانستید که ۱۰ سال بیشتر از عمرتان نمانده و یا بیست میلیون دلار همین الان در حساب بانکیتان دارید، همین کارهایی را میکردید که الان میکنید؟
خود را در ۹۰ سالگی، البته من میگویم در ۱۰۰ سالگی تصور کنید. فکر کنید آن زمان چکار میکنید. من پیشنهاد میکنم که در اینترنت جستجویی کرده و افراد موفق در این سن و سال را پیدا کنید و الگوبرداری کنید. من چند سال پیش پزشک۹۷ ساله آمریکایی را دیدم و همین موضوع به من این دیدگاه را داد که میتوان تا ۱۰۰ سالگی هم زندگی موفقی داشت.
دنیل پینک تاکید زیادی بر این موضوع دارد که به هزارتوها بروید!
البته من این کار را نکردهام. او حتی میگوید که به هزارتوهای کوچک بروید و با انگشت بازی کنید. آنها شدیدا آرامش بخش هستند. خواندن کتاب پرعکس هزارتوها و پیچراهها از نویسنده آلمانی لورن آرترس را نیز پیشنهاد میکند.
برای ایجاد معنا کارتان را به کسی تقدیم کنید. من هم این مقاله را به دوست همراه و پیگیر عزیزم، نادر صفوی تقدیم میکنم.
«اما» را از زندگی خود کنار بگذارید. همین که زیاد میگوییم: «دوست دارم این کار را بکنم اما … ». جملات بعد از این اما را اصلاح کنید.
گاهی باید روزه کار بگیرید. یک روز هفته هیچ کاری نکنید. من الان واقعا به این مورد احتیاج دارم.
الان که بعد ۴ سال دارم مقاله رو ویرایش میکنم بهش نیاز ندارم چون خوشبختانه وقت استراحت بیشتری دارم.
اکنون که شش سال بعد دوباره سراغ این خلاصه آمدهام احساس میکنم به این استراجت نیاز دارم!
همینطور باید بدانید که قدردانی، جزئی اساسی از شادی افراد است.
پس با قدردانی کردن حس شادی را به شدت افزایش دهید. راهکاری که خود من مدت مدیدی است به کار بستهام. از تمام کسانی که برایَشان پیامک ارسال مینمایم قبل از انجام کار هم تشکر میکنم. تا میتوانید از اطرافیان، همسر، فرزندان، مدیر و کارمندانتان تشکر کنید. کم هزینه وکاربردی است.
—***—
امیدواریم با به کار بستن راهکارهایی که در این مقاله از کتاب ذهن کامل جدید نوشته دنیل پینک مرور کردیم، توانمندیهای نیمکره سمت راست مغزتان را تقویت کنید و ذهنی کاملا نو داشته باشید.
این کتاب در ایران توسط نشر کندوکاو و با ترجمه جناب آقای امیر رحیمی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.