داستان خارپشت و روباه و راز مدیران موفق و نقد آن

957 بازدید

داستان خارپشت و روباه و راز مدیران موفق و نقدی بر آن

یونانیان باستان یک گفته قدیمی دارند که می گوید:

روباه خیلی چیزها می‌داند، اما خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم را می‌داند.

بر اساس همین گفته قدیم یونانی، آیزا برلین در رساله معروف خود به نام ((خارپشت و روباه )) مدیران، و البته به طور کلی مردم جهان، را به دو گروه خارپشت‌ها و روباه‌ها تقسیم می‌کند.

بیایید باهم ببینیم از نگاه آیزا برلین داستان روباه و خارپشت چه ارتباطی به موفقیت مدیران سازمان‌ها دارد.

در انتهای مقاله نیز نقدی بر آن خواهیم داشت.

 

—***—

روباه پیچیده فکر می‌کند و خارپشت ساده

روباه موجودی مکار است، او قادر است راهکارهای پیچیده فراوانی را ابداع کند و دزدکی به خارپشت حمله کند.

روباه همیشه اطراف لانه خارپشت در حال پرسه‌زدن است و در انتظار فرصتی عالی برای شکار خارپشت می‌ماند. به نظر می‌رسد که روباه تیزپا، زیرک، چابک و فریب‌کار، مطمئنا پیروز خواهد شد.

از آن سو، خارپشت حیوانی بدریخت و شبیه یک ترکیب ناقص ژنتیکی بین دو حیوان دیگر است!

او به مانند اردک راه می‌رود و روز عادی خود را آغاز می‌نماید، کار او گشتن به دنبال غذا و حفاظت از لانه‌اش است.

روباه در سکوتی مکرآمیز در مسیر به انتظار خارپشت نشسته است. خارپشت در حالی که در فکر کار خود است، با بی‌خیالی دقیقا در مسیر روباه قرار می‌گیرد.

 

روباه با خود می اندیشد:آهان گیر افتادی!

و از مخفیگاه خود بیرون می‌جهد و به سرعت برق‌وباد روی زمین خیز بر‌ می‌دارد. خارپشت کوچک خطر را احساس می‌کند. نگاهی به روباه می اندازد و با خود فکر می‌کند: باز پیدایش شد! آیا بالاخره عبرت می‌گیرد؟

سپس به دور خود می‌پیچد و به شکل یک توپ گرد درمی‌آید.

خارپشت به شکل یک کره، پر از خارهای تیز و خطرناک درمی‌آید، خارهایی که به تمام جهات نشانه رفته‌اند!

روباه به سمت طعمه خود می‌خزد، سپر خطرناک خارپشت را می‌بیند و دست از مبارزه برمی‌دارد. روباه در حالی که به طرف جنگل برمی‌گردد با خود به کشف راه جدیدی برای مبارزه می‌پردازد!

 

هر روزه نوعی از این مبارزه بین خارپشت و روباه مکار شکل می‌گیرد و به رغم این که روباه نیرنگ‌های هوشمندانه‌تری را به کار می‌بندد، اما پیروز میدان همیشه خارپشت است!

خارپشت راه حلی ساده برای خود برگزیده که همیشه جواب می‌دهد.

مردم و مدیران تفکر خارپشتی یا روباهی دارند!

خانم آیزا برلین از این داستان خارپشت و روباه نتیجه‌گیری می‌کند که مردم و مدیران سازمان‌ها نیز به دو گروه بزرگ تقسیم می‌شوند: روباه‌ها و خارپشت‌ها.

 

روباه، بسیاری از راهکارها را به طور هر روزه دنبال می‌کند و به جهان با تمام پیچیدگی‌هایش می‌نگرد.

به گونه‌ای از هم گسسته بسیاری از روش‌ها را در پیش می‌گیرد و هرگز افکار خود را روی یک مفهوم کلی یا نگرش یکپارچه متمرکز نمی‌کند.

 

از طرفی خارپشت دنیای پیچیده اطرافش را تا اندازه یک ایده سازمان‌یافته ساده می‌کند. یک قاعده یا مفهوم اولیه که همه چیز را یک دست کرده و راهبری کند.

 

جهان هر اندازه هم که پیچیده باشد، یک خارپشت تمامی چالش‌ها و تنگناها را به صورتی ساده‌انگارانه، خلاصه کرده و به ایده‌هایی بسیار ساده تبدیل می‌کند.

از نظر یک خارپشت هر چیزی اگر به ایده خارپشتی خودش مرتبط نباشد، موضوعی بی‌ربط است.

راز مدیران بسیار موفق تفکر خارپشتی است

ماروین بروسلر، استاد دانشگاه پرینستون می‌گوید: می‌خواهید بدانید کدام دسته از افراد می‌توانند بر افرادی که به اندازه خود آن‌ها زیرک هستند، تاثیر زیادی بگذارند؟ آنها خارپشت‌ها هستند!

خارپشت‌ها کودن و احمق نیستند! درست برعکس آنها می‌دانند که اصل نگرش عمیق، سادگی است.

 

کسانی هم که بزرگترین ردپاها را از خود به جا گذاشتند و هزاران نفر به آنها گفتند:

«عجب ایده خوبی، شما خیلی عمیق‌نگر هستید!»، همه آن‌هاخارپشت بودند! فروید، داروین، مارکس و انیشتین همگی خارپشت بوده‌اند!

 

چه چیزی می‌توانست ساده‌تر از فرمول  e=mc2انیشتین در تئوری نسبیت او باشد؟

چه چیزی می‌توانست ساده‌تر از ایده ضمیر ناخودآگاه فروید باشد که از یک نهاد، خود و فراخود تشکیل می‌شود؟

اصل انتخاب طبیعی داروین و تئوری اختلاف طبقاتی مارکس هم همینطور ساده اما عمیق هستند.

 

خارپشت اصل هر چیز را می‌بیند و بقیه را نادیده می‌گیرد!

راز مدیران موفق هم این است: سادگی! مدیران بسیار موفق، دیدی نافذ دارند که با آن قادر هستند درون پیچیدگی‌ها را ببینند و به راهکارهای زیربنایی و ساده پی ببرند.

 

کسانی که سازمان‌های رده اول جهانی را ساختند، تا حد زیادی مثل خارپشت‌ها بودند. آن‌ها با استفاده از سرشت خارپشتی خود، که ما آن را مفهوم خارپشتی می‌نامیم، سازمان‌شان را به سمت پیشرفت سوق داده‌اند.

 

اما برعکس، مدیران سازمان‌های خوب و متوسط، و نه رده اول!، بیشتر شبیه روباه‌ها هستند!

آن‌ها هرگز ویژگی مثبت و شفاف برداشت خارپشتی را به دست نیاوردند و در عوض پراکنده، بی‌ثبات و متفرق بودند! این ویژگی در مورد افراد واقعا موفق و افراد خوب معمولی هم کاملا صدق می‌کند.

 

—***—

 

حالا بر اساس داستان خارپشت و روباه، به نظرتان نگرش خودتان خارپشتی است یا روباهی؟

چگونه می‌توانید تفکر خارپشتی را در خودتان تقویت کنید و به راهکارهای ساده اما عمیقی برسید که همیشه جواب می‌دهند؟

 

نقدی بر مقاله و تفکر خارپشت و روباه!

ما این مقاله را اولین بار سال 1394 در وبسایت هزارمدیر نوشتیم و آن روز واقعا همین‌طور فکر می‌کردیم

اما به مرور زمان دیدیم که پیچیدگی‌های جهان بسیار بیشتر از چیزیست که نویسندگان اولیه این ایده هزاران سال پیش به آن معتقد بوده‌اند

حتی دیدیم که در همین چندسال گذشته میزان تحولات جهانی و به تبع آن تحولات کشورمان ایران به حدی بوده است که دیگر مطمئن نبودیم تفکر خارپشتی بتواند به ما کمک کند.

خصوصا مطالعه چندباره کتاب قوی سیاه اثر نسیم نیکلاس طالب هم به ما نشان داد که گویا تفکر خارپشتی دیگر واقعا کار نمی‌کند.

چرا که به طور مثال شاهد بودیم استارتاپی به نام دیجی‌کالا  که بیشتر شبیه یک روباه بود یک تنه به اندازه هزاران حاجی‌بازاری با تفکر خارپشتی وارد بازار شده و سهم بازار عمده‌ای زا از آن‌ها ربوده است

از آن طرف اسنپ را داشتیم (با تفکری روباهی و پیچیده) که بدون یک اتومبیل، بزرگترین و قدرتمندترین شبکه تاکسی درون شهری را در دست گرفته است

هزاران خارپشت که صاحبان آژانس‌های تلفنی با حق امتیازهای چندصدمیلیونی بودند تقریبا به خاک سیاه نشستند!

اینفلوئنسرهای شبکه‌های مجازی را دیدیم که صرفا با یک گوشی توانستند ماهی چند صد میلیون تومان درآورده و کسب‌وکار بیل‌بوردفروشان خیابانی را کساد کنند.

حال که بهتر فکر می‌کنیم می‌بینیم که شاید تفکر خارپشتی در میانه سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ دیگر پاسخگوی نیازهای بشری و کسب‌وکارها نباشد

پس در صدد نوشتن نقدی بر این مقاله خودمان و البته خانم آیزا برلین برآمدیم.

راهکاری که ما پیشنهاد می‌کنیم احتمالا تفکری بینابین است.

چه بسا که خارپشت بودن کامل یا روباه بودن کامل ممکن است نتیجه اثربخشی برای ما نداشته باشد.

کلایتون کریستنسن کسی که اصطلاح نوآوری مخرب و کتاب معروفش معمای نوآوران را به جهان عرضه کرد و یکی از نوآورترین افراد دنیا از لحاظ اندیشه بود جمله جالبی دارد:

میثاق!

همیشه چند گزینه اصلی در زندگی‌ات داشته باشد که تحت هیچ شرایطی حاضر به مذاکره بر سر آن‌ها نیستی

به طور مثال: خانواده یا لب نزدن به مواد مخدر و …..

پس می‌شود در بزنگاه‌هایی که هر بار نیاز به صرف انرژی زیادی برای تصمیم‌گیری داریم مثل یک خارپشت ساده‌اندیش عمل کنیم و بگوییم نه یا بله! حرف مرد یکیه

اما در سایر مواقع زندگی و کسب وکار بهتر است که همیشه ذهنی باز، پیچیده و پذیرنده داشته باشیم و صرفا به موفقیت‌ها یا شکست‌های گذشته خود اکتفا نکنیم!

حال اسم این موجودی که بیشتر روباه است و گاهی خارپشت را چه می‌توانیم بنامیم؟

 

درباره احسان مهدی‌نژاد و هزارمدیر بیشتر بدانید

 

 

(Visited 2,133 times, 1 visits today)
اشتراک گذاری با دیگران :

یک نظر در “داستان خارپشت و روباه و راز مدیران موفق و نقد آن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *